خواستن توانستن نيست

در دنياي امروز ما معضلي به نام داشتن وجود دارد. منظور از داشتن چيست؟ ريشه آن كجاست؟ آيا درماني دارد يا خير؟

در دنياي امروز ما معضلي به نام داشتن وجود دارد. منظور از داشتن چيست؟ ريشه آن كجاست؟ آيا درماني دارد يا خير؟
اگر بخواهم خيلي ساده بگويم، اين طور تعريف مي‌كنم: ما در اين روزها صرفاً ترجيح مي‌دهيم بهترين‌ها را داشته باشيم، بدون اينكه متوجه باشيم آيا داشتن آنها برايمان مفيد است يا نه؟ حتي گاهي طرز استفاده درست از آن چيزي را كه مي‌خواهيم داشته باشيم، نمي‌دانيم! تنها توجيه ما براي داشتن اين است كه چون بقيه دارند، من هم مي‌خواهم داشته باشم! بدون اينكه علم و توانايي و اراده كسب آن را داشته باشيم. اين داشتن‌ها و نداشتن‌ها بيشتر شامل دارايي‌هاي مادي است، همانطور كه امروزه همه‌مان شاهدش هستيم، مانند تلفن‌هاي هوشمند، لپ‌تاپ، اتومبيل، خانه و حتي پول خيلي زياد.

از خواستن تا حسودي كردن
به طور قطع مي‌توانيم بگوييم كه همه ما براي داشتن زندگي بهتر در تلاشيم. كسي نيست كه نخواهد در آرامش و راحتي زندگي كند. همه ما مي‌كوشيم تا اسباب راحتي را براي خودمان و اطرافيانمان فراهم كنيم و در اين كار هيچ جايي براي دريغ كردن نيست. در دنيايي كه ما امروز در آن زندگي مي‌كنيم، تكنولوژي و پيشرفت‌هايش نقش بسيار پررنگي دارند؛ شاهديم كه تا چه حد تكنولوژي كارهاي روزمره‌مان را راحت‌تر كرده است. در هر مكاني كه پا مي‌گذاريم، در دست همه، گوشي‌هاي هوشمند، تبلت‌ها و لپ‌تاپ‌هاي آخرين مدل را مي‌بينيم. وقتي با كسي كه مجهز به آن دستگاه است، صحبت مي‌كنيم، از امكانات و برتري‌هاي آن وسيله، نسبت به وسيله خودمان مي‌پرسيم، و نهايتاً حتي اگر آن دستگاه جديد نسبت به دستگاه ما قابليت چندان بيشتري نداشته باشد، ما باز هم ترجيح مي‌دهيم آن را داشته باشيم، تنها به اين دليل كه جديدتر است و همين طور، چون ديگري دارد! اين جاست كه كم‌كم مسئله‌اي تحت عنوان حسادت و زياده‌خواهي به وجود مي‌آيد؛ اما اين نمونه بسيار كوچكي است؛ حتي شايد در نظر خيلي‌ها در حد حسادت هم نباشد، از جايي كه مسائلي بس بزرگ‌تر و مهم‌تر هم وجود دارند. اين مسئله بايد در سطحي وسيع‌تر بررسي شود. مثال‌هاي زيادي مي‌توان زد؛ بسيار ديده‌ايم كه افراد خانواده و اقوام با هم رفت و آمد مي‌كنند و به خانه هم مي‌روند و نهايتاً در برخي موارد شاهد هستيم كه مهمان از فلان وسايل صاحبخانه يا حتي خانه صاحبخانه خوشش مي‌آيد و اصرار مي‌ورزد تا خود نيز آن را داشته باشد كه البته در اين ميان علاوه بر مسئله حسادت، مسئله چشم و هم‌چشمي نيز پيش مي‌آيد. در اين جاست كه تنها، كلمه داشتن صرف، اهميت پيدا مي‌كند. در اين جا و در اين موقعيت توجهي به اين نكته نمي‌شود كه آيا اصلاً نيازي به اين وسايل يا آن خانه هست يا نه؟

داشتن به هر قيمتي
همانطور كه قبلاً گفتم، اين مسائل بيشتر در زمينه‌هاي مادي مطرح مي‌شود؛ خصوصاً در رابطه با وسايل روزمره زندگي و حتي كيف، كفش، لباس، زيور‌آلات و غيره. خيلي وقت‌ها مي‌بينيم كه ديگري لباسي با فلان مارك پوشيده با فلان قيمت و بعد، با خود فكر مي‌كنيم كه پس چرا من نپوشم؟ چرا من نداشته باشم؟ مگر من از او كمترم؟ شايد تا حدي اين سؤالات عادي باشند و براي هر كدام از ما هم پيش بيايد اما اگر پا از اين فراتر گذاشته شود تا جايي كه كار به خرج‌هاي سنگين و هنگفت كشيده شود، نهايتاً اين خود شخص است كه آسيب مي‌بيند. اما اين مثال، مثالي بسيار كوچك است؛ حالا خودتان به موارد ديگر فكر كنيد، به مواردي بس بزرگ‌تر، چيزهاي ديگري را جايگزين كنيد؛ مانند تلفن همراه، وسايل زندگي، اتومبيل و خانه.
از طرفي ديگر، مسئله داشتن، در زمينه‌اي خاص كه مادي نيست، نيز مطرح است؛ داشتن اطلاعات و همينطور سطح تحصيلات. البته در تمام اين موارد، هم جنبه مثبت وجود دارد و هم جنبه منفي آن خودنمايي مي‌كند. در رابطه با تحصيلات مي‌توان گفت كه در جامعه امروز و خصوصاً كشور ما، از شروط پذيرفته شدن در جامعه، پيدا كردن شغل مناسب و غيره، داشتن تحصيلات است. در كودكي، شايد براي خيلي‌هايمان اتفاق افتاده باشد كه به عنوان مثال، زماني كه همكلاسي‌مان نمره بالاتري مي‌گرفت و بيشتر تشويق مي‌شد، حسادت كودكانه‌اي مي‌ورزيديم و تلاش مي‌كرديم بيشتر درس بخوانيم، اما اين نوع حسادت و به قولي، نياز به داشتن، مثبت بود و باعث حركت رو به جلو مي‌شد. در داشتن تحصيلات نيز همين اتفاق مي‌افتد.
گاهي مي‌بينيم يكي از بستگان يا دوستان مدرك بالاتري نسبت به ما دارد و ما هم به هر قيمتي تلاش مي‌كنيم تا مثل او باشيم يا بالاتر از او. اين مطلب صحيح است كه داشتن تحصيلات براي همه واجب است اما لزومي هم ندارد كه همه داراي مدارج تحصيلي بالا باشند. همه ما خوب مي‌دانيم كه بالاخره هر كشوري به اندازه‌اي مشخص به پزشك، پروفسور، دانشمند و مخترع احتياج دارد اما همانقدر نيز به داشتن هنرمند و شغل‌هاي ديگر نيز نيازمند است.

بد خواستن براي ديگران
گاهي موفقيت ديگران است كه باعث به وجود آمدن همان حس خاص بد يا به قول خودمان، حسادت مي‌شود. وقتي مي‌بينيم كه كسي به جايي رسيده يا حتي فرزندش موفقيتي كسب كرده، با خود فكر مي‌كنيم پس چرا ما به اينها نرسيديم يا چرا فرزندان ما اينطور نشدند؟
گاهي و البته گاهي همين حسادت‌ها باعث مي‌شود كه گام‌هاي بزرگي براي داشتن در زندگيمان برداريم؛ تا به خودمان حركتي دهيم و با خودمان بگوييم كه من هم مي‌توانم! اما عموماً نتيجه آنقدرها هم مثبت نيست، چراكه اغلب باعث مي‌شود تا بيشتر براي طرف مقابلمان بد بخواهيم يا اگر اتفاق ناگواري افتاد، بيشتر از اينكه ناراحت شويم، خوشحال مي‌شويم و اين نگاه كم‌كم بد و بدتر مي‌شود، چراكه فكر مي‌كنيم يا مي‌بينيم كه ما نمي‌توانيم به آن جايگاه دست پيدا كنيم يا راحت‌تر بگويم چون نمي‌توانيم يا فكر مي‌كنيم كه نمي‌توانيم چيزهايي را كه ديگران دارند داشته باشيم حسودي مي‌كنيم و نتيجه اين حسودي براي فرد و جامعه ناگوار است. در واقع اين خواستن منتهي به توانستن نيست، در حالي كه اگر نيازمان واقعي باشد و برخاستن و تلاش و اراده را جايگزين حسد كنيم هم توقع‌مان تعديل و منطقي مي‌شود، هم به خواسته‌مان راحت‌تر مي‌رسيم.

اگر نياز نداريد قيدش را بزنيد
هنگامي كه چيزي را مي‌بينيم و به شدت آن را مي‌خواهيم، فارغ از آنكه آيا واقعاً به آن نياز داريم يا نه، در مراحلي نسبتاً شديد تبديل به حسادت مي‌شود؛ همانطور كه قبلاً هم گفتم، نه صرفاً شيئي فيزيكي بلكه حتي موفقيت، قدرت، تحصيلات و غيره نيز مي‌تواند باعث به وجود آمدن حسادت شود. اين جا، داشتن صرف، حكم مي‌كند و دائماً ذهن شما را درگير مي‌كند كه چرا بقيه دارند و مي‌توانند به دست بياورند و شما نه؟ در اين هنگام شما اصلاً به اين قضيه فكر نمي‌كنيد كه آيا داشتن يا به دست آوردن فلان شيء يا وسيله، فلان مقام يا منصب و غيره واقعاً براي شما مناسب است يا نه؟ تمام اين افكار به ذهن شما هجوم مي‌آورند بدون اينكه لحظه‌اي به شما فرصت فكر كردن دهند. اين حسادت كه نهايتاً منتهي به آرزوي داشتن و سپس بدخواهي براي ديگران مي‌شود، منفي است و معضلي است در حال فراگير شدن! قبل از خواستن يك چيز كمي فكر كنيد كه آيا واقعاً به آن نياز داريد؟ اگر نياز نداشتيد و امكان داشتنش هم فراهم نبود بهتر است قيدش را بزنيد، چراكه پايان اين خواستن، پايان خوشي نيست.

شهبد نوري