
دنيا چرخيده است. زمان گذشته و فرهنگ ها دگرگون شده اند. اما هنوز هم خانواده مهمترين ركن هر اجتماعي تلقي مي شود و در همه جوامع بشري از تقدس برخوردار است، چونان قرن ها و هزاره هايي كه از تاريخ بشر گذشته است.
نگاه به پيشينه بشر در اعصار تاريخ نشان مي دهد كه اين عنصر مهم تمدن، يعني كانون خانواده، از دير باز مورد احترام بوده است و مسئوليت پذيري افراد در آن از با اهميت ترين نقش هايي بوده كه آدمي در طول حيات چند ده هزار ساله خود بازي كرده است. نقش هايي كه به مرور زمان تغيير كرده اند و البته همچنان هم تغيير مي كنند، اما در ثبات بشريت و تمدن آن هميشگي هستند.
يكي از اين نقش ها كه عملكردي محوري در تعيين سرنوشت خانواده و به طبع آن اجتماع دارد، نقش پدر است. نقشي پر رنگ كه شخصيت خانواده و فرزندان آن را و در نهايت آينده جامعه را ترسيم مي كند. نقشي كه تغيير آن در طول حيات بشر ما را وامي دارد كه براي پدران امروزي كلاه از سر برداريم و به احترام شان تمام قد بايستيم.
البته اكنون قريب به 3 دهه است كه من از ايران خارج شده ام و به دلايل گوناگون از زير ساخت فكري خانواده و سهم پذيري مسئوليت ها بين اعضاي آن در فرهنگ عامه جامعه ايراني ساكن در كشور مادري مان بي خبر هستم. اما اينجا در آمريكا در طول دو دهه گذشته علي الخصوص ظرف 20 سال گذشته شاهد رشد مسئوليت پذيري پدران بوده ام و تصور مي كنم اين موضوع فقط به مرزهاي ايالات متحده و دنياي غرب خلاصه نمي شود و دامنه گسترش اين تحول را مي توان در ممالك شرقي از جمله ايران نيز پيگيري كرد.
درگذشته پدر رئيس خانواده بود، علي الخصوص در جامعه مرد سالار ايراني پدران ما با همت و تلاش خود زمينه رشد فرزندان را در كانون خانواده فراهم مي كردند و اين مادران بودند كه در پرورش كودكان نقش بسيار مهمي را ايفا مي ساختند و شايد ما كه از نسل ديروز باشيم به ياد بياوريم كه حتي بعضي از پدران مان نمي دانستند كه در كلاس چندم مشغول به تحصيل هستيم.
آنها تأمين معاش و رفاه را وظيفه خود مي دانستند و سر آخر هم جهيزيه اي به دخترشان مي دادند و نامزدي براي پسرشان برمي گذاردند، باقي ماجراي رشد و پرورش كودك را مادر يك تنه به گرده مي كشيد.
اما امروز چنين نيست. ديگر خبري از آن مردسالاري قرن ها، دهه ها و سال هاي گذشته هم نيست. بي اغراق پدران امروزي شايد دلسوزتر از مادران امروزي هستند، نقش پررنگ تري در پرورش كودكان خود دارند و زحمات بيشتري براي رشد و پويندگي آنها نسبت به پدران نسل هاي قبل تقبل مي كنند. اين تغيير زاويه در نقش پدر در زندگي كودكان امروزي به حدي واضح و آشكار است كه اگر در 15 سال قبل، كمتر از نيمي از والدين بچه ها كه مدرسه مي رفتند را پدران شان تشكيل مي دادند، حالا اين ميزان به بيش از دو سوم افزايش يافته است.
كودكان با پدران شان احساس آرامش بيشتري دارند و حس مي كنند كه با آن ها خوشحال تر هستند. البته اين موضوع نافي زحمات بي دريغ مادري نيست بلكه به عبارتي آنها هم مسئوليت هاي سنگين تري نسبت به پرورش فرزندان شان پيدا كرده اند اما پدرهاي امروزي احساسي را به كودكان شان هديه مي كنند كه كودكان ديروز كه همين پدران امروز باشند از پدران شان دريافت نكرده اند.
تا اينجاي ماجرا امري طبيعي، پسنديده و نشان گر رشد جايگاه قابل ستايش خانواده در نظر مردان اجتماع است و نشان گر تعهد بيشتر ايشان به خانواده. امري پسنديده كه نه تنها قابل ستايش است، بلكه به روشني از ترقي دانش اجتماعي بشر خبر مي دهد. اما آيا به راستي پدران اين روزگار، آن چنان كه شايسته تلاش و احساس شان است مورد تقدير قرار مي گيرند؟!
اينك روي سخنم به فرزندان و همسران امروز است. آيا به راستي قدر مردي كه ستون خيمه خانواده شماست را مي دانيد؟! كسي كه با همه وجودش براي سعادت و خوشبختي شما تلاش مي كند و از هيچ مساعي و كوششي فروگذار نيست.
پدر امروزي نمونه اي كامل از تلاقي خط احساس و خط آگاهي براي خدمت به خانواده است. تلاش گري كه ايجاد رفاه و آسايش خانواده اش را در سر لوحه خواسته هاي خود قرار مي دهد، اما چونان پدران گذشته كه در فضاي جامعه مرد سالار بودند توقع ندارد فرمانرواي بي چون و چراي خانه باشد. مردي كه مردانگي اش را در همتش خلاصه مي كند و چونان كودكي خردسال عليرغم همه خستگي هاي ناشي از روزي پركار، همبازي كودك خردسالش مي شود و عشق و دوستي را به كامل ترين شيوه ممكن به خانواده اش و علي الخصوص فرزندانش هديه مي كند.
به راستي روز پدر به پدران امروزي، پدران همت و عاطفه، پدران توجه و عشق، پدران دوستي و يكرنگي مبارك باد.
شهبد نوري