Independence Day روز استقلال آمريكا

Variously known as the Fourth of July and Independence Day, July 4th has been a federal holiday in the United States since 1941, but the tradition of Independence Day celebrations goes back to the 18th century and the American Revolution (1775-83). In June 1776, representatives of the 13 colonies then fighting in the revolutionary struggle weighed a resolution that would declare their independence from Great Britain. On July 2nd, the Continental Congress voted in favor of independence, and two days later its delegates adopted the Declaration of Independence, a historic document drafted by Thomas Jefferson. From 1776 until the present day, July 4th has been celebrated as the birth of American independence, with typical festivities ranging from fireworks, parades and concerts to more casual family gatherings and barbecues.

دوشنبه آينده روز استقلال آمريكاست. مردم آمريكا اين روز بزرگ ملي خود را جشن مي‌گيرند و با برپا كردن مراسم آتشبازي در شهرهاي مختلف آمريكا اين روز سرنوشت ساز را در تاريخ جوان خود گرامي‌ ‌مي‌شمارند و به آن ارج مي‌نهند
اگر انقلاب كبير فرانسه و بيداري ملت هاي اروپائي را بتوان به يك درخت تناور تشبيه كرد كه ريشه در تاريخ تمدن جهان داشته‌و در بستري از خاك و خون آزاديخواهان و <رنسانس من> هاي متفكر و حق طلب رشد كرده است، بايد اين حقيقت را هم بپذيريم كه ميوه اين درخت در سرزمين‌نوپا و جوان آمريكا به شايسته‌ترين وجه ممكن براي بناي يك سرزمين‌آزاد و دموكراتيك مورد بهره برداري قرار گرفته‌است
يك نگرش كوتاه به تاريخچه ايالات متحده آمريكا از قرن هيجدهم‌ ‌تاكنون نشان مي‌دهد‌كه اگر چه مفاهيمي چون آزادي، استقلال، دموكراسي و قانون اساسي با جداسازي امور مذهبي از حكومت، ابتدا از افكار بلند و پيشرفت گراي فلاسفه اروپائي ريشه گرفته، اما حقيقت امر اين است كه مصالح مدينه فاضله اي كه روشنفكران آنرا در روِياهاي دور دست خود تصور مي‌كردند، قبل از اروپا در ساختار تمدن عظيم آمريكا به كار گرفته‌شده است
انقلاب صنعتي هم اگر چه از اروپا و انگلستان آغاز گرديد، اما زماني از مسير فرضيه گذشت و به عمل درآمد كه در آمريكا مورد تجربه قرار گرفت
اروپاي پير و خسته‌و تهي از منابع و ذخائر طبيعي كه از يكسو با جنبش هاي استقلال طلبانه سرزمين‌هاي تحت استعمار خود روبرو بود و از سوي ديگر دريافته‌بود كه صرفاً به پشتوانه فلسفه هاي فكري سياستمداران نوانديش خود نمي تواند در يك دنياي مجازي به ترقي و تعالي تمدن خود ادامه دهد، خيلي زياد طول نكشيد كه دريافت، نه تنها اروپا بلكه دنيا به قلمروئي جديد و جوان و غني يا به سرزميني كه بتوان آنرا سرزمين‌فرصت ها خواند، نياز دارد تا شاهد اوج گيري عقاب بلند پرواز ترقي طلبي جامعه بشري، در آن قلمرو باشد
بنيادگزاران كشوري كه ما هم شانس زندگي كردن در آن را داريم، نيز خيلي زود پي بردند كه آنان وارث آن چنان سرزميني قدرتمند هستند كه روِياي بسياري از مردم دنيا را مي‌تواند به حقيقت مبدل سازد
<واشنگتن> ها، <جفرسن>ها، <فرانكلين>ها، همان بزرگ مرداني هستند كه با چيدن ميوه درخت هاي انقلابي اروپائي و با بهره گيري از تحولات سازنده فكري و فرهنگي <رنسانس من>هاي تاريخي اين قاره، پايه هاي استوار بناي سرزمين‌آمريكا را بنياد نهادند
معماران بزرگ ايالات متحده آمريكا با سازماندهي‌عقلائي و عملي به جنبش استقلال طلبانه خود و به دنبال بيرون راندن قدرت هاي سلطه گر خارجي از سرزمين‌ثروتمند خود در چهارم جولاي سال 1776‌ قبل از هر حركتي شتاب زده و قدرت طلبي هاي نابخردانه درصدد تدوين قانون اساسي كشور و بناي يك حكومت دموكراتيك مردم بر مردم به دور از هر نوع دخالت بيگانگان و يا نفوذ باورهاي مذهبي، برآمدند
به اين ترتيب آمريكا يا سرزمين‌فرصت ها كه مايه افتخار جامعه بشري است، متولد گرديد وقانون اساسي آن نيز در سال 1787 ‌ تدوين يافت و در پي آن روياهاي بسياري از مردم جهان به حقيقت نزديك تر شد
آمريكا در حالي كه از يك‌سو اقتدار و عظمت خود را مديون بسياري از مهاجرين خارجي و به ويژه اروپائيان نخبه و پيشرفت گرا و سرمايه دار مي‌باشد، اما از سوي ديگر دين خود را نيز نه تنها به اروپائيان بلكه به جهانيان با حضور قدرتمند خود در جنگ هاي بين المللي و جلوگيري از رشد هيولاهاي جهانخوار تاريخي نظير <هيتلر>ها و <موسوليني>ها به موقع ادا نموده است
ضمناً ايالات متحده آمريكا پس از پايان جنگ دوم جهاني با عرضه طرح ها و برنامه ريزي هاي عمراني و سرمايه گذاري هاي مالي عظيم درصدد بازسازي بسياري از كشورهاي جهان و حمايت ملت هايي كه ويراني هاي جنگي، كمراقتصاد و بنيادهاي مدني آنان را شكسته‌بود، برآمد
به راستي چرا ايرانيان كه يك تاريخ كهن را با صفحات بسيار قطور در پشت سر دارند نبايد چنين روزي را داشته‌باشند كه نه تنها به آن افتخار و مباهات كنند بلكه در آن روز به جشن و شادي و پايكوبي بپردازند؟
شايد علت آن باشد كه ما ايرانيان در درجه اول به استقلال فردي خود انديشه نكرده ايم تا بعداً به يك استقلال ملي و همگاني برسيم و دنيا بتواند با تحسين و تفكر به آن نگاه كند
وقتي ما براي استقلال فردي خود احترامي‌قائل نباشيم چگونه مي‌توانيم به استقلال ملي فكر كنيم. استقلال فردي در آن نيست تا بتوانيم ثروتمند شويم و به مقامي‌دست يابيم تا به اتكاء به آن فخر فروشي كنيم
انساني كه به مدارج بالاي تحصيلي و مادي برسد تا زماني كه پايه هاي استقلال فكري خود را محكم نكرده باشد، انسان موفقي نيست و نمي تواند تأثير گذار باشد. انسان تأثيرگذار انساني است كه به اهميت استقلال فكري خود پي برده باشد و براساس آن عمل كند. حق و حقيقت را مد نظر داشته‌باشد و به حقوق و وظايف خود آشنا باشد و به آن عمل كند. چنين انساني آنگاه اين حق و حقوق و وظيفه را براي ديگران هم قائل خواهد شد. در حالي كه اگر حق و حقوق انساني خدشه دار شود، اين خدشه دار شدن به ديگران هم سرايت خواهد كرد
وقتي انساني استقلال فكري و عمل داشته‌باشد كه براساس قوانين مدني حركت كند، اين حركت مانند موج ديگران را هم دربرخواهد گرفت. راننده اي كه در خيابان خلوت و بدون حضور پليس از چراغ قرمز عبور كند، راننده ديگر را هم تشويق به عبور مي‌كند. كسي كه سر هموطن خود كلاه بگذارد، ديگري هم همين كار را خواهد كرد، كسي كه دروغ بگويد شخص مقابل را هم وادار به دروغ گويي مي‌كند
وطن فروشي كه با خيانت، درهاي كاذب خوشبختي را به روي خود باز كند، ديگران را هم تشويق به خيانت مي‌كند. شخصي كه براي رسيدن به مقام، ناحق را حق مي‌پندارد و به چابلوسي مي‌پردازد، ديگران را هم تشويق به جلوه دادن ناحق بر حق مي‌كند و عمل چاپلوسي را در جامعه ترويج مي‌دهد. در نتيجه كل استقلال مملكت و امنيت جامعه در مسير منحرفي مي‌افتد كه سال‌هاست با نتيجه آن روبرو هستيم و حسرت روز استقلالي را مي‌خوريم كه مانند وز استقلال آمريكا آن را جشن بگيريم و در چنين روزي به رقص و پايكوبي بپردازيم

Shabod Noori