
• انسان اكنون توانستهاست كه به كرات ديگر دست يابد ، در خلقت انسان دخل و تصرف كند، نمونه هاي ژنتيكي توليد كند،در مقابل ويروس ها دوام بياورد، در مقابل طبيعت زورآزمايي كند، در مقابل سيل و زلزله دست به پيشگيري بزند اما عجبا كه انسان مقهور و مغلوب دائمي <لحظه> است و خود نمي داند.
چيست اين لحظه كه بي وزن است، تماشايي و لمس كردني نيست، زوري ندارد، زور آزما نيست، لطيف است، آرام است اما در پي خود طوفاني به همراه دارد.
لحظه چيست؟ كس نمي داند اما چه بسا كه همه ي ما، كه براي خود خداوندان قدرت هستيم و در تصور خود، گاه آن چنان پروازهاي روِيايي داريم كه هيچ قدرتي را در مقابل خويش صاحب زور نمي شناسيم. در مقابل لحظه يا بهتر بگويم لحظه اي زانو ميزنيم.
نه! چه بسا ناخواسته به زانو در ميآئيم. ميشكنيم، در هم ميريزيم، جهانِ تيره و تار، زيبا ميشود و يا جهان روشن و درخشان به ظلمت ميرسد و همهي اين دگرگوني ها از لحظه است . از لحظه است كه عشق آغاز ميشود، از لحظه است كه عشق به تنفر تبديل ميشود، در لحظه است كه ميستاني، در لحظه ميبخشي در لحظه عاشق ميشوي و تازه پس از آن به شرايط ميانديشي و ميبيني كه اي واي، چه هستي و كجا بودي و كجا هستي؟
لحظه، افساري ندارد تا كسي توان دست يافتن به آن داشتهباشد. لحظه اسب سركشي است كه ميتازد انديشه و ذهن انساني را در خود ميگيرد گاه عصبانيت ميآورد، گاه خشم، گاه كينه، گاه نفرت اما… با اين همه، با همه ي آنكه تماميدگرگوني هاي درون و بيرون انسان از لحظه است، و چه بسا غم انگيز و غم ساز است، اما لحظه انگار كه شيرين است چون نخستين تلاقي نگاه عاشقانه ات را در لحظه يافتهاي، گرم شدن وجودت از لحظه ديدار بوده است و در لحظه زنده و مرده شده اي، راه ميرفتي، ميخوردي، ميخوابيدي، اما لحظه، آن لحظه كه ميداني و ميدانم تو را زنده كرد و ميكند حس ميكني راه نمي روي، پرواز ميكني، نه روي زمينكه در هوا، و چه زيباست پروازي عاشقانه در ذهني كه اسير لحظه اي زيبا شده است اما اي كاش اين لحظه ها، هميشه چنين بودند كه نيستند.
لحظه اي كه دل خود را خالي ميبيني، جنگ آغاز ميشود لحظه اي كه مرگ جدايي مياندازد، لحظه اي كه جهان هستي را در هم ريختهميبيني و دل به روشنايي آفتاب نيز نمي سپاري. لحظه هاست كه انسان را در مشت خود دارد و انسان خود نمي داند، لحظه است كه حاكم بر توست و تو نمي داني، لحظه است كه ميميراند و زنده ميكند، لحظه است كه از خود به خدا ميرسي و بالاخره، لحظه، لحظه ي تولد، لحظه آن ديدار و تلاقي نگاه هميشه به ياد ماندني و لحظه ي مرگ… اما براي ما ايراني ها لحظهي ديگري هم بود كه فراموش نمي شود لحظه ي ترك وطن كه چه سخت است باور كني كه ديدار دوباره اي نخواهد بود.
در اين لحظه مبارزه با ويروس كرونا از هر لحظه زندگي خود با خانواده، دوستان و آشنايان خود لذت ببريد، شايد لحظه ديگري نباشد.
شهبد نوری