
پرواز مردي كه جهان را لرزاند
محمد علي، بوكسور افسانهاي آمريكا و چهره سرشناس جنبش مدني سياهپوستان آمريكا در سن 74 سالگي بر اثر اختلالات تنفسي درگذشت.
محمد علي كه سالها از بيماري پاركينسون رنج ميبرد طي هفته گذشته به علت مشكلات تنفسي در بيمارستاني در آريزونا بستري شده بود.
اعضاي خانواده محمد علي، عصر جمعه (سوم ژوئن) به رسانهها از وخيم شدن حال او خبر داده بودند.
علت بستري شدن او در بيمارستاني در شهر فينيكس آريزونا، مشكلات تنفسي اعلام شده بود و همزمان رسانههاي آمريكا گزارش كرده بودند كه بيماري پاركينسون محمد علي ميتواند مشكلات تنفسي او را تشديد كند.
محمد علي جمعه شب در سن 74 سالگي درگذشت.
مراسم تدفين او جمعه آينده در شهر لوييويل برگزار ميشود.
محمد علي، در دوران اوجش، بياغراق مشهورترين آدم دنيا بود. نابغهاي در رينگ بوكس، كه اعتماد به نفساش از مهارتش كم نداشت.
ميگفت: “من بهترينام”، و بيراه نميگفت. سه بار قهرماني سنگينوزن جهان شاهد مدعايش بود.
اما جايگاهش در قلب ميليونها نفر در سراسر دنيا نه فقط به خاطر قهرمانياش، كه از بابت حمايت بيدريغاش از حقوق مدني انسانها بود.
به دنيا كه آمد (كنتاكي، 17 ژانويه 1942) نامش را گذاشتند ”كاسيوس مارسلوس كلي“، به ياد سياستمدار آمريكايي قرن نوزدهم كه در همان ايالت كنتاكي براي پرچيدن بردهداري ميجنگيد.
پدرش تابلونويس بود. يك روز، وقتي دوازده ساله بود، به يك افسر پليس گفت دوچرخهاش را دزديدهاند. گفت اگر دزد را پيدا كند حالش را جا ميآورد. آن افسر، جو مارتين، در يك باشگاه محلي به بچهها بوكس ياد ميداد. به كاسيوس هم پيشنهاد داد اگر ميخواهد با دزد دعوا كند اول بوكس ياد بگيرد.
چيزي نگذشت كه كاسيوس پا به رينگ گذاشت. جو مارتين بعدها تعريف ميكرد كه “از بيشتر بچهها مصممتر بود.” ميگفت: “بچهاي سختكوشتر از او هرگز نديده بودم.”
اولين بار سال 1954 در يك مسابقه آماتور شركت كرد. پنج سال بعد، بين آماتورها چهره شده بود. چندين جايزه هم برد، از جمله دستكش طلايي در سال 1959.
سال 1960 در تيم بوكس آمريكا انتخاب شد. بايد به المپيك رم ميرفت. اول گفت از پرواز ميترسد و نميرود. نهايتا – آنطور كه پسر جو مارتين ميگويد – يك چترنجات دستهدوم خريد و هنگام پرواز پوشيد.
روز پنجم سپتامبر 1960، در مسابقه فينال، ”زيبينيو پيترژيكوفسكي“ لهستاني را شكست داد و قهرمان سنگينوزن المپيك شد.
به آمريكا كه برگشتند مثل قهرمانها از او استقبال شد. ولي وقتي از نيويورك به خانهاش در كنتاكي رفت، واقعيت تلخ نژادپرستي دوباره به حلقش ريخت: در رستوراني كه ميخواست غذا بخورد راهش ندادند، چون سياه بود.
خودش در زندگينامهاي كه سال 1975 نوشت ادعا كرد پس از آن ماجرا مدال المپيكش را دور انداخته، هرچند بعدها مشخص شد مدال را گم كرده بوده.
مثل صاعقه
هجده ساله بود كه حرفهاي شد. همان سال با يك رييس پليس از ايالت وست ويرجينيا به نام تاني هانسيكر مسابقه داد و در شش راند با امتياز شكستاش داد.
هانسيكر بعدها ميگفت: “كلي مثل صاعقه بود. هر كلكي بلد بودم سوار كردم كه تعادلش را بههم بزنم، اما بهتر از اين حرفها بود.”
در همين دوران بود كه تمرين با آنجلو داندي را آغاز كرد، مربياي كه نقشي بهسزا در پيروزيهاي بعدياش داشت.
آرامآرام چهره ميشد، هم به خاطر بردهاي پياپياش، هم به خاطر تعريفي كه از خودش ميكرد. در رينگ هم شيوهاي خاص داشت. مثل بوكسورهاي سبكوزن دور رقبايش ميرقصيد، بازي ميدادشان. جمعيت را با اداها، رقص پا و واكنشهاي برقآسايش به وجد ميآورد.
جالبتر از همه اينها، نه فقط شكست رقبا، كه زمان شكستشان را هم پيشبيني ميكرد. ميگفت: “همان راندي كه من بگويم ميافتند.”
امت اسلام
سال 1964 قهرمان وقت جهان، ساني ليستون، را به مبارزه طلبيد. به ليستون ميگفت “خرس پير زشت.”
كارشناسان معتقد بودند جلوي ليستون شانسي ندارد. اما كلي آنقدر رقيب مسنترش را خسته كرد كه در زمان استراحت بعد از راند ششم كناره گرفت. كلي با همان اعتمادبهنفس غريبش گفت: “دنيا را تكان دادم.”
كلي بيرون رينگ بوكس از مخالفان سرسخت نژادپرستي بود – معضلي كه در دهه 1960 آمريكا همچنان پررنگ و فراگير بود.
او پيش از آن اولين مسابقه با ليستون هم با جنبش “امت اسلام” آشنا بود. جنبشي كه در دهـه 1930 در ديتـرويت راه افتاده بود. سياست امت اسلامي اين بود كه سياهان هم بايد جنبشي مشابه اما مجزا داشته باشند – بـهعكـس مـارتيـن لـوتر كينگ كه خواهان جنبشي فراگير بود.
قهرمان بوكس سنگينوزن جهان اسلام آورد و شد محمد علي. گفت كاسيوس كلي “نام بردگي”اش بوده. برنميتابيد كسي به آن نام قبلي صدايش كند.
سال 1967، پيش از مسابقه براي عنوان قهرماني جهان، رقيبش ارني ترل او را به نام تولدش صدا كرد – و نتيجهاش را در پانزده راند جانكاه ديد. طي مسابقه، علي مدام در صورت ترل داد ميزد: “اسم من چيه عمو تام؟”
حكم حبس
ايـن مـاجـرا بـه مذاق بسياري آمريكاييها خوش نيامد. برخي حتي از او بيزار شدند. وقتي دوباره با ساني ليستون مسابقه داد، دو هـزار نفر هم براي تماشا نيامدند. علي در همان راند اول ليستون را از پا درآورد.
بعد از آن مسابقه جنجالي هشت بار ديگر هم از عنوان قهرمانياش دفاع كرد، اما وقتي حـاضـر نـشد سوگند وفاداري ياد كند و به ارتش آمريكا بپيوندد، عنوانش را گرفتند.
دوران دوران جنگ ويتنام بود و آمريكا نيازمند نيروي جنگي. اما محمد علي، به قول خـودش، “دعـوايـي با ويتكنگ” نداشت. مـيگـفـت: “هـيـچ ويتكنگي به من نگفته كاكاسياه … حاضر نيستم بروم ده هزار مايل دور از خـانـه كه يك ملت محروم ديگر را بـكـشم و بسوزانم، صرفا براي اينكه سلطه اربابان سفيد بر تيرهپوستهاي جهان ادامه پيدا كند.”
دادگاه علي را به پنج سال زندان محكوم كرد، حكمي كه البته در دادگاه تجديدنظر نقض شد.
سه سال بعد، سال 1970، در شرايطي كه افكـار عمـومـي عليـه جنـگ ويتنـام بسيـج مـيشـد، علي اجازه يافت دوباره به رينگ برگردد. در نخستين مسابقه پس از بازگشت جـري كـواري را شكست داد، اما دوري از ميدان سرعتش را گرفته بود.
سـال 1971، بـراي اولـيـن بـار در دوران حرفهايش شكست خورد. رقيبش جو فريزير بود كه علي سه سال بعد انتقامش را از او گرفت.
اما اوج علي مسابقهاش با جورج فورمن بود، اكتبر 1974 در زئير، در رقابتي كه به “غرش در جنگل” معروف شد.
طاقتفرسا
اين بار هم كارشناسان بختي براي علي قائل نبودند. بعضي گزارشگران بوكس حتي مـيگفتنـد رقـابـت با فورمن شكستناپذير ممكن است به قيمت جان علي تمام شود.
علي هشت راند اول فقط دفاع ميكرد. در حـالي كه جمعيت با تمام وجود حمايتش ميكردند، عملا به طناب دور رينگ چسبيده بود و ضربات رقيب جوانتر و تنومندترش را تحمل ميكرد.
اواخر راند هشتم ناگهان از لاك دفاعي بـيـرون آمد و بايد ضربهاي بينقص – كه بعدها قاب ديوار هزاران خانه شد – فورمن را از پا درآورد.
محمد علي 32 ساله قهرماني سنگينوزن جهان را پس گرفته بود. پيش از او فقط يك بار كسي چنين كاري كرده بود.
يك سال بعد، محمد علي براي سومين بار به مصاف فريزير رفت – در رقابتي كه خـيلـيهـا آن را خشنترين و جانكاهترين رقابت سنگينوزن تاريخ ميدانند.
خودش بعدها ميگفت هرگز اينقدر به مـرگ نـزديـك نـشده بوده. راند چهاردهم، فريزير حاضر نشد ادامه بدهد و شكست را پذيرفت.
علـي مـيتـوانـسـت، شـايـد بـهـتر بود، هميـنجـا دستكـشها را بياويزد. اما ادامه داد.
سومين قهرماني
فوريه سال 1978، عنوان قهرمانياش را در لاسوگـاس بـه لئـون اسپينكـس باخت. اسپينكـس دو سـال پيشتر قهرمان المپيك شده و دوازده سال از علي جوانتر بود.
مسـابقـه دوم دو قهـرمان هشت ماه بعد بـرگـزار شـد، در نيـواورلئان. جدال علي و اسپينكـس ركورد تماشاگران را شكست – تـازه مـيلـيـونهـا نـفـر هم پـاي تلـويـزيون ميخكوب شده بودند.
اين بار علي بهاتفاق آراي داورها برنده اعلام شد و براي سومين بار، در 36 سالگي، قهرمان جهان لقب گرفت.
كـارشـناسان تخمين ميزنند كه تا اين موقع بيش از 60 ميليون دلار از رينگ بوكس پول درآورده بود، اما به حدي گشادهدست بود كه چيز زيادي از ثروتش نمانده بود. و شـايـد از هـمـيـن رو بـود كـه بـهرغم افت آشكارش ادامه ميداد.
سال 1980، باز در لاسوگاس، به ميدان رفت و عنوان قهرمانياش را به لري هولمز باخت. اين بار ديگر پسگرفتني در كار نبود.
الـبـته علي همچنان ادامه داد، تا اينكه دسامبر 1981، بعد از اينكه مسابقه را به امتياز بـه تـرور بربيك كانادايي باخت، از بوكس كناره گرفت. او حالا چهل ساله بود.
كمي بعد شايع شد بيمار است. درست نـمـيتـوانـست حرف بزند. ميلرزيد و گاه چرت ميزد.
خدمات شايان
پـزشـكـان تـشـخـيص دادند پاركينسون دارد. سال 1996 كه مشعل المپيك آتلانتا را روشـن كـرد، بـيـمـارياش بـر هر بينندهاي آشكار بود.
از همان زمان گاهگاه وضع جسمي محمد علـي خـبـرسـاز مـيشـد و رسـانهها و مردم همهجاي دنيا گوشبهزنگ ميشدند. اما او هـمـچنـان سفـر مـيكـرد و هـرجـا مـيرفـت ديوانهوار به استقبالش ميشتافتند.
سـال 2000، قـرن بـيستم كه تمام شد، گـوشهوكنار دنيا از علي تجليل كردند. در بـريـتانيا، مخاطبان بيبيسي او را بهعنوان چـهـره ورزشي قرن انتخاب كردند. نشريه اسـپـرتـس ايـلاسـتـريتد آمريكا هم عنواني مشابه به او داد.
سال 2005، محمد علي به پاس “خدمات مثالزدنياش” دو نشان عالي دولت آمريكا را كه به شهروندان غيرنظامي اعطا ميشود، دريافت كرد: مدال شهروندي و مدال آزادي. همان سال يك نهاد غيردولتي هم به نام او در لوييويل كنتاكي باز شد، نهادي كه هدفش ترويج صلح، مسئوليت اجتماعي و احترام است.
كـارنـامـه حرفهاي محمد علي درخشان است. او 21 سال رقابت كرد، 56 مسابقه را برد (كه 37 بارش ضربهفني بود)، و تنها پنج بار شكست خورد.
امـا واقعيـت ايـن است كه محمد علي بسيـار بيش از يك بوكسور بود. ژستهاي مـنـحـصـربـهفـردش، جملـههـاي شعـرگـونـه فيالبداههاش، بسياري را شيفته كرده بود. موقعيتاش به عنوان چهرهاي جهاني، باعث ميشد فعاليتهاي حقوق بشرياش تأثيري دوچـنـدان داشته باشد. بيدليل نيست كه براي ميليونها سياه در آمريكا و ديگر نقاط جهان حكم قهرمان را داشت.
سالهاي پاياني زندگياش – كه بيماري نـشـانـي از ورزيـدگـي و چـالاكـي بـرايـش نگـذاشتـه بـود – همچنان متانت و وقارش آدمها را متأثر ميكرد. كمتر ورزشكاري مثل محمد علي از مرزهاي ورزش گذشته. اغراق نيست اگر بگوييم شناختهشدهترين چهره، حتي نماد يك دوران است.
دربــاره مـحـمــد علـي چـه ميگويند؟
• مـحـمـد علي اسطوره درگذشته ورزش جــهـــان عــلاوه بـــر مــهـــارت فـوقالعـادهاش در بوكس و فعاليتهاي اجتماعي يكي از “سر و زباندارترين ” ورزشكاران تاريخ نيز بود. حالا دانستن نـظـرات ساير افراد معروف در مورد او ميتواند جنبهاي ديگر از زندگي علي را روشن كند.
اودسـا گـريـدي كلـي (مادر محمد علي:) هميشـه احساس ميكردم كه خدا محمد را خاص آفريده است، اما نميدانستم خدا چرا من را براي به دنيا آوردن او انتخاب كرد.
رحمان علي (برادر محمد علي:) او از من ميخواست كه به سويش سنگ پرت كنم. فكـر مـيكـردم ديـوانـه است، ولي او عقب ميرفت و از تمام سنگها جا خالي ميداد. من هرگز نميتوانستم او را بزنم.
آرچـي مـور (بوكسور نامداري كه ابتدا حريف تمريني محمد علي و بعد رقيب او شد:) زن و بچههاي من ديوانه او بودند. من هم ديوانه او بودم اما علي كارهايي را كه من ميگفتم نميكرد.
آنجلو داندي (مربي علي:) او در زندگي خـصـوصـي بسيـار آرام و متفكـر بـود ولـي ميدانست كه چطور بايد خودش را مطرح كند. خدا شاهد است كه ميتوانست. او يك نـسـل از بـوكسورها را با پايين نگه داشتن دسـتانش نابود كرد. بقيه هم فكر ميكردند ميتوانند اين كار را بكنند اما صورتشان له مـيشـد ولـي علـي آنقـدر سـريـع بـود كه ميتوانست خودش را دور نگه دارد.
سـانـي لـيستون (بوكسوري كه در سال 1964 قهرماني جهان را به كاسيوس كلي (نام مـحـمـد علـي قبل از آن كه مسلمان شود) واگـذار كرد: به نظرم بدجوري اين پسر را بزنم.
ساني ليستون: زبان دراز او را از حلقومش بيرون ميكشم و يك تيپا به او ميزنم..
ملكوم ايكس (فعال حقوق مدني در مورد مسابقه كلي- ليستون:) كلي برنده ميشود. او بهترين ورزشكار “كاكا سياهي” است كه مـيشنـاسـم و او براي طرفدارانش از جكي رابينسون هم محبوبتر ميشود.
ليستـون (دو سال بعد از واگذار كردن عنوانش:) ميدانيد كه علي خُل است. شما ميتوانيد بگوييد كه يك آدم عادي چه كار ميكند، اما نميتوانيد بگوييد كه يك خل چه كار ميكند و علي خُل است.
مارتين لوتر كينگ (فعال حقوق مدني:) او براي كاري كه وجدانش ميگفت درست است، از ميليونها دلار گذشت.
جرج فورمن (قهرمان پيشين سنگين وزن بـوكس جهان:) ميخواستم كلهاش را خرد كنم و اين فكر اصلا اذيتم نميكرد.
چـاك ونپـر (كه در سال 1975 به علي باخت:) روزي كه با علي مسابقه داشتم يك لباس خواب آبي روشن براي زنم خريدم و گفتـم امشـب اين را بپوش چون با قهرمان جهان ميخوابي. آن شب كه به خانه برگشتم او گفـت: “مـن بايد به اتاق او بروم، يا او ميآيد؟”
جو فريزر ( قبل از مسابقه معروفشان در مانيل:) نميخواهم او را در مانيل ناكاوت كنم، ميخواهم قلبش را بيرون بكشم.
جو فريزر (بعد از مسابقه مانيل:) پسر، من مشتهايي به او ميزدم كه ديوار شهر را پايين ميآورد. خدا، خدا، او قهرمان بزرگي است.
جرج فورمن: من او را بزرگترين بوكسور تاريخ نمينامم. او بزرگترين انساني است كه ديدهام.
مـحـمـد علي؛ خاطرهاي كه ديگر تكرار نميشود
• محمد علي براي بسياري به ويژه در سـالهـاي قـدرتـش در رينگ، قهرماني بــيبــديـل بـود و البتـه حضـور او در فعاليتهاي اجتماعي در دوران پس از ترك بوكس به او چهره اي خاص بخشيده بود.
گــرويـدن او بـه اسـلام، مـبـارزه علـيـه نژادپرستي، تغيير نامش، و البته مخالفت با شركت در جنگ ويتنام از او چهرهاي فراتر از يك شخصيت معمولي ورزشي ساخته بود و هـمـانـطـور كـه خـودش بـارهـا گفته بود او “بزرگترين” بود.
مـحمد علي در ايران هم مانند بسياري ديگر از نقاط دنيا شناخته شده بود.
شايد در كنار اسم او كه نوعي همبستگي مذهبي براي بسياري در جهان اسلام و ايران نـشـان مـيداد؛ پخش چند مسابقه مستقيم تلويزيوني او در ايران به ويژه مسابقهاش با جورج فورمن در اوايل دهه پنجاه شمسي به چهره او در بين ايرانيان و به طور خاص در بين جوانان ويژگي خاصي بخشيده بود.
اين مسابقات در آن زمان در ساعات اوليه صبح پخش ميشد و براي بسياري از ما كه دانشآموز بوديم آن ساعت صبح و بلند شدن از خواب مشكل، اما شايد فريضهاي بود كه بايد انجام ميداديم؛ حتي اگر به مدرسه دير ميرسيديم و يا در طول زنگ اول و دوم كمي خواب هم بوديم!
مسابقه او با فورمن و كركري خواندنهاي اين دو قبل از مسابقه كه در كينشازا برگزار ميشد نقل محافل دانشآموزي و دبيرستاني بود.
به خاطر دارم كه بحث درباره اينكه علي اين مسابقه را ميبرد در مدرسه ما و حتي در بيـن بـرخـي از اعضاي فاميل و بسياري از خانوادهها داغ بود.
در مدرسه بسياري از ما جملهاي را كه در بين مردم و طرفداران علي در كينشازا بر سر زبانها بود تكرار مي كرديم: “مومبايي علي” كه به اين معني بود: “علي بكشش.”
الـبـتـه فورمن هم طرفداراني داشت، به ويژه جثه بزرگ او كه به نحوي ترسبرانگيز بود و مقابله او با فريزر و شكست سنگين وي ترسي به دلها انداخته بود.
روز مسابقه با فورمن و ايستادن علي بر روي سر فورمن كه دقيقا وسط رينگ افتاده بود در راند هشتم؛ از ياد خيليها نميرود.
مـحمد علي خطاب به فورمن و قبل از بـازي كـه پـيشبيني كرده بود در آن برنده است، گفته بود كه “چيزي كه چشمهايش نميبيند؛ دستهايش نميتواند بزند.” اشاره محمدعلي به سريع بودن خودش و كند بودن حركات فورمن بود.
او فورمن را به دليل وزن و جثه بزرگش “مـومـيـايـي” مـينـامـيد كه قادر به تحرك نيست.
علي اسطوره خاصي بود. او نوعي لطافت و شوخطبعي را به دنياي ورزش خشك و خشن بوكس وارد كرد؛ نكتهسنجي، كلمات قصار، و طنز پردازي وي روح اين ورزش را تغيير داد.
مصاحبه هاي او و كركري خواندن هاي پيش از مسابقه و بعد از آن در ياد بسياري خواهد ماند؛ اگرچه بسياري شايد مانند جو فريزر كه چند سال قبل درگذشت، هيچگاه كلي را نبخشند.
علي اين رقيب ديرينه خود را كه سه بار با او در رينگ زورآزمايي كرده بود “گوريل” خطاب ميكرد.
علـي بـارهـا گفته بود “جو فريزر آنقدر زشتـه كـه نمـيتواند قهرمان باشه! قهرمان دستـه سنگين وزن بايد مثل من باهوش و خـوشتيـپ بـاشـه.” او حتـي در يكـي از تمريناتش قبل از يكي از مسابقاتش با فريزر و در جمع خبرنگاران عروسكي بزرگ از يك گوريل را به داخل رينگ برد و گفت كه قرار است با يك گوريل مسابقه دهد.
علي البته سالها بعد در مراسم تشييع و خاكسپاري فريزر شركت كرد.
مـحـمـد علـي بـراي بـسـيـاري ديگر از حريفانش توصيفاتي داشت. ساني ليستون را “خــرس بـزرگ زشـت”؛ ارنـي تـريـل را “اختاپوس” و لئون اسپينكز را”دراكولا” مي خواند چون اسپينكز دندان جلويش شكسته بود.
ستاره طلايي
يكي از اقدامات جنجالي و تأثير گذار محمد علي به هنگامي بود كه از طرف مسئولان برنامه
Hollywood Walk of Fame
كه ويژه نامگذاري مشاهير هاليوود روي ستاره هاي پياده روي خيابان هاليوود است.
بـه ايـن بـوكـسـور مـعـروف و مـسلـمـان آمـريكـايـي پيشنهاد شد با گذاشتن نامش روي ستاره اي موافقت كند تا اسمش در اين خيابان براي هميشه ثبت شود و مردم هر روز اسمش را داخل يك ستاره ي طلايي رنگ ببينند. اما محمد علي كلي به انجام اين كار راضي نشد. در حاليكه چنين پيشنهادي براي ستارگان هاليوودد افتخار بود و هر ستاره اي فوراً با آن موافقت مي كرد. همين امر سبب تعجب هاليوودي ها شد. زيرا اين براي اولين بار بود كه شخصي از انجام اين كار سر باز مي زد. بنابراين از او پرسيدند چرا راضي به انجام ايـن كـار نشده است؟ محمد علي در پـاسـخ قاطعانه گفت : اسم من، همان نام پيامبرم محمد است، و من به هيچ وجه حاضر نخواهم بود كه نام پيامبر اسلام بر روي زميني نوشته شود كه هر روز مردم بر روي آن پا مي گذارند.
بنابراين مسئولان
Hollywood Walk of Fame و هاليوودي ها به خاطر پيروزي هاي افسانه اي اين بوكسور و به خاطر زندگي جنجالي اش ، تـصميم گرفتند ستاره اي را بر روي ديوار مزين به نام محمد علي بگذارند كه تا به حال سابقه نداشت و اين اولين ستاره اي بود كه براي شخصي بر روي ديوار نصب شد. در حالي كه نام ديگر افراد بر روي زمين نقش بسته است.
تماس با ايران و سفر به ايران
مـحـمـد علي در سال 1372 به دعوت مقامات وقت بوكس به تهران سفر كرد و با جـمـعي از مقامات و ورزشكاران ايران نيز ديدار كرد. از مقبره خميني ديدن كرد، در نماز جمعه تهران حضور پيدا كرد و سفري هم به مشهد داشت.
او همچنين با كاظمي از قهرمانان بوكس ايران در مسابقهاي نمايشي در سالن شيرودي بر روي رينگ رفت. كاظمي به رسم احترام او را بوسيد. علي رقصپاي مشهور خود را به نمايش گذاشت. مردم حاضر در ورزشگاه شيـرودي بـارهـا به تشويق علي پرداختند. داور در نهـايـت دسـت قهـرمان اسطورهاي بوكس را به نشانه پيروزي بالا برد.
محمد علي به عنوان چهره اي سرشناس و جهاني و البته مسلمان چند سال پيش نيز در نـامـهاي خـطـاب بـه مقـامـات ايران از آنها خـواست تا به آزادي دو خبرنگار واشنگتن پست كه بازداشت شده بودند، كمك كنند.
در اين نامه او آيتالله خامنهاي، رهبر ايران، را “عاليجناب و برادر عزيز” خطاب كرد و خواهان آن شد كه وي جاشوا فتال و شين باوئر را مورد بخشش قرار دهد.
او افزود: “من امروز به شما مي نويسم تا خواستار رافت شما درباره اين دو مرد، جاشوا فتال و شين باوئر، كه هم اكنون توسط مقام هاي ايراني زنداني اند، بشوم.”
اين دو خبرنگار به همراه سارا شورد در سـال 2009 به هنگام كوهنوردي در منطقه مـرزي غـرب ايران وارد خاك ايران شده و بازداشت شده بودند. آنها اتهام ورود غير قانوني به كشور را رد كرده و گفته بودند كه در منطقه كوهستاني مرزي به اشتباه وارد خاك ايران شده بودند.
سوگواري جهاني براي محمد علي؛ ‘او جهان را لرزاند’
بسياري در كشورهاي مختلف جهان براي محمـد علـي، بـوكسـور محبوب آمريكايي، سوگواري شدهاند و شخصيتهاي سياسي، ورزشي و فرهنگي و مردم عادي به اشكال مختلف به او اداي احترام كردهاند.
باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا نقش محمد علي در مبارزههاي سياسي را ستود و ضمن مقايسه او با كساني چون ”نلسون ماندلا“ و ”مارتين لوتر كينگ“ گفت: “او مردي بود كه براي ما جنگيد.”
آقاي اوباما در بيانيهاي گفت: “مبارزه او خارج از رينگ ممكن بود به قيمت عنوان قهرماني و شهرتش تمام شود، ممكن بود از چپ و راست برايش دشمن بتراشد و باعث شود به زندان بيفتد.”
او گفت محمد علي “جهان را لرزاند، و جهان براي همين جاي بهتري است.”
او به غير از قهرماني در بوكس حرفهاي، بـراي فـعـالـيـتهـايـش در جـنـبـش مـدني سـيـاهـپـوسـتـان در آمـريـكـا، بـراي موضع ضـــدجــنـــگ و بـــراي فــعـــالــيــتهــاي انساندوستانهاش محبوبيتي جهاني داشت.
خانواده محمد علي با انتشار بيانيهاي از همـدرديهـايـي كـه شده تشكر كردهاند و خواهان رعايت حريم خصوصيشان در دوران سوگواري شدهاند.
برادر محمد علي درباره او گفت: “او به همه عشق ميورزيد، قلبي پاك داشت. براي همين با شوق اشك ميريزم.”
او گفت دوست دارد برادرش به عنوان يك شخص “انساندوست، بامحبت، مهربان و خوب” در يادها باشد.
در شهر لوييويل ايالت كنتاكي آمريكا، زادگاه محمد علي، پرچمها به احترام او به حال نيمه افراشته درآمدند.
در خارج از آمريكا نيز بسياري به محمد علي اداي احترام كردهاند.
پله، چهره مشهور فوتبال برزيل و جهان، گفته است كه دنياي ورزش با مرگ محمد علي خسران بزرگي ديده است.
بــه غيـر از پيـامهـاي سيـاستمـداران و چهرههاي ورزشي دوستداران محمد علي در كـشـورهـاي مـختلف با روشن كردن شمع، اهـداي گـل و يـا هـمـرسـانـي عـكـسهـا و داستـانهـاي محمد علي به او اداي احترام كردهاند.
• خانواده محمد علي اعلام كرده شركت در مراسم خاكسپاري او براي عموم آزاد خواهد بود.
”باب گانل“، سخنگوي خانواده علي، روز شنبه (چهارم ژوئن – پانزدهم خرداد) به خبرنگاران گفت از آنجا كه تمام تلاشها و مبارزات مدني محمد علي براي “برابري انسانها” صورت گرفته، مراسم خاكسپاري او هم به روي عموم باز خواهد بود و خانواده علي از همه اقشار مردم دعوت ميكند كه در اين مراسم شركت كنند.
قرار است اين مراسم روز جمعه آينده (دهم ژوئن) در زادگاه محمد علي، لوييويل در ايالت كنتاكي برگزار شود.
محمد علي و همسرش لوني ويليامز
انتظار ميرود دهها هزار نفر از مردم آمريكا در كنار شخصيتهاي برجسته ملي و بينالمللي در اين مراسم شركت كنند.
باب گانل گفته هنوز ليست كاملي از سخنرانان اين مراسم تهيه نشده اما بيل كلينتون، رئيس جمهوري سابق آمريكا، يكي از اين افراد خواهد بود.
طي سالهاي اخير، برگزاري مراسم عمومي خاكسپاري براي شخصيتهاي معروف در آمريكا مرسوم نبوده و معمولا در نخستين بيانيه خانواده درگذشتگان از رسانهها و مردم عادي درخواست ميشود ‘به حريم خصوصي آنها احترام بگذارند.’
آخرين نمونه آن مراسم تدفين پرينس خواننده برجسته آمريكايي بود كه چند هفته پيش در خانهاش در ايالت مينهسوتا درگذشت و خانوادهاش اعلام كردند مراسم خاكسپاري او به طور خصوصي برگزار ميشود.
علت مرگ محمد علي ‘شوك عفونتي به دلايل طبيعي ناشناخته’ اعلام شده است.
آن طور كه گزارش شده، او دوشنبه گذشته به علت بروز مشكلات تنفسي راهي بيمارستان شده و پس از بستري شدن به تدريج حالش رو به وخامت گذاشته است به طوري كه در روزهاي پنجشنبه و جمعه تقريبا خانواده محمد علي، از بهبودي او نااميد ميشوند و شامگاه جمعه در حالي كه همسر و فرزندان پرتعداد او در كنار بسترش بودهاند، پزشكان مرگ محمد علي را در ساعت نه و چهار دقيقه عصر جمعه (به وقت غرب) آمريكا اعلام ميكنند.
”هنا علي“، يكي از دختران محمد علي لحظه مرگ او را در شبكههاي اجتماعي چنين توصيف كرده است: “همه اطرافش بوديم و در حالي كه او را ميبوسيديم و ابراز احساسات ميكرديم و ذكر ميخوانديم، او جان داد. قوي بود مثل هميشه و نشان آن هم اين بود كه با وجود مرگ همه اعضاي بدنش، قلبش هنوز ميتپيد.”