
شكست سكوت <شايان> خواننده خوش صدا
با 10 آهنگ جديد و حضور در جشن هاي مهرگان مجله تهران
گفت و گو از: سعيد
• چه خبري بهتر از اين كه شايان پس از مدتي سكوت در جشن هاي مهرگان مجله تهران كه در هتل هاي ارواين و هيلتون يونيورسال سيتي برپا مي شود براي دوستداران خود مي خواند و تازه ترين آهنگ هايش را ارائه مي دهد.
شايان خواننده اي است كه با صداي ويژه خود و احساسي كه از عشق و عاطفه سرچشمه گرفته مي خواند و هرگز نخواسته از ديگران تقليد كرده و يا پا جاي پاي اين و آن بگذارد. به همين خاطر آهنگسازان و ترانه سراياني با او كار مي كنند كه با توجه به آگاهي از جنس صداي او و مقلد نشدنش با جان و دل برايش شعر و آهنگ مي سازند.
تاكنون از شايان آلبوم هاي مستقلي انتشار يافته كه هر كدام داراي آهنگ هاي متفاوت و شنيدني است و شنونده را با صداي خود به عمق شعر و آهنگ مي برد.
براي آشنايي بيشتر خوانندگان مجله تهران با شايان گفت و گويي در ميان نوشيدن دو فنجان قهوه فرانسوي انجام داده ام كه مي خوانيد. چرا كه شايان از فرانسه به لس آنجلس آمده كه خود دوستان جالبي دارد و قهوه هاي او به اندازه غذاهايي كه مي پزد خوشمزه و دلچسب است.
* شايان جان خوشحالي كه مي خواهي براي مردم در جشن هاي مهرگان مجله تهران بخواني؟
– چرا نباشم؟.! خواندن براي مردم هميشه براي من انرژي بخش بوده به خصوص در جشن هاي مهرگان كه يكي از جشن هاي ملي و فرهنگي ما به شمار مي رود و خواندن در آن يك افتخار ملي است.
* مدتي از تو خبري نبود! كجا بودي و چه مي كردي؟
– حقيقت امر اين است كه به دلايلي خودم را كنار كشيده بودم. اما اخيرا با پيشنهادهايي روبرو شدم كه بار ديگر مرا وسوسه كرد به كارم ادامه دهم. البته كنار كشيدنم به معناي آن نبود كه از موسيقي دست كشيده بودم. بر عكس مشغول تهيه ده آهنگ بودم كه توسط بچه هاي داخل ايران ساخته شده و يكي از آنها هم به نام <احساس مشترك> روي شبكه هاي اينترنتي در حال پخش است كه علاقمندان زيادي پيدا كرده.
* بنابراين از صحنه دور بودي نه موسيقي؟
– همينطور است. اما حالا قرار است به زودي در كاباره تهران برنامه اجرا كنم. در جشن هاي مهرگان مجله تهران هم كه در خدمت هموطنان عزيزم هستم.
* شايان عزيز، دلم مي خواهد كمي به عقب برگرديم. از زماني كه به موسيقي روي آوردي.
– من موسيقي را در اصفهان و در سن سيزده سالگي شروع كردم.
* پس اصفهاني هستي؟
– نه من متولد خرمشهر هستم. هشت سالم بود كه پدرم مدير عامل شركت دخانيات اصفهان شد و به اين شهر رفتيم. اما چون به موسيقي علاقه داشتم در سيزده سالگي با سه تن از دوستانم كه همگي در خانه جوانان سازمان شير و خورشيد سرخ ايران عضو بوديم يك باند جاز تشكيل داديم و براي بقيه برنامه اجراء مي كرديم.
* كار حرفه اي تو از چه زماني شروع شد؟
– از هيجده سالگي. هتل شاه عباس گروه ما را به همكاري دعوت كرد. هتل شاه عباس تازه زير نظر بيمه ايران اداره مي شد و ارحام صدر هنرپيشه معروف اصفهاني هم كه رئيس شركت بيمه اصفهان بود رياست هتل را به عهده داشت.
* به درس هم ادامه مي دادي؟ خانواده مخالف كارت بودند يا موافق؟
– سخت مخالف بودند ولي به درسم هم ادامه مي دادم.
* در همان اصفهان درس را تمام كردي؟ – نه در تهران. پدرم كه منتقل تهران من هم در دانشكده پلي تكنيك به درسم ادامه دادم و در رشته مهندسي برق فارغ التحصيل شدم.
* در تهران هم به كار موسيقي ادامه مي دادي؟
– به تهران كه رفتيم به دليل سابقه كار در هتل شاه عباس اصفهان در كافه رستوران ها، كاباره تهران و هتل دربند برنامه اجرا مي كردم تا اينكه شركت آونگ كه متعلق به وارطان آوانسيان بود اولين آهنگم را به نام <بازيم نده> پخش كرد و بلافاصله جمله <گولم نزن> كه در آهنگ بود تكيه كلام همه شد و سوزان روشن هم در آمريكا همين آهنگ را بدون اجازه خواند و نامش را <دروغ نگو> گذاشت.
* پس شعر اولين آهنگت كار خودش را با صداي تو كرد؟
– بله آهنگ به دل همه نشسته بود و شعر اين آهنگ هم اولين شعر مسعود فردمنش بود كه من آن را خواندم.
* آن موقع اين آهنگ ها با نام شايان پخش مي شد يا نام ديگري؟ - من نام شايان را در آمريكا كه آمدم انتخاب كردم. تا قبل از آمدن به آمريكا چه در ايران و چه در فرانسه تك آهنگ هاي من با نام اصلي خودم <سعيد مهدوي> پخش مي شد.
* در ايران مجموعا چند آهنگ خواندي؟ - پنج آهنگ خواندم كه يكي قصه مهتاب نام داشت، ديگري جدايي بود كه آهنگ آن را فريدون فروغي ساخته بود. شعر يك آهنگم را هم ژاله محتشم هنرپيشه سينما، تئاتر و راديو گفته بود كه نامش <بهار> بود و در نوروز از راديو پخش شد.
* خب چه شد كه به فرانسه رفتي؟
– انقلاب شد! چون ديگر جاي من نبود با همسرم راهي فرانسه شديم و در پاريس مقيم شديم. در پاريس به كار موسيقي ادامه دادم.
* در آنجا كار مشخصي از تو عرضه شد ؟
– برنامه هاي مختلفي اجرا كردم و يك آهنگ به نام <پدر> خواندم كه از كارهاي محمد شمس بود و هنوز هم طرفدار دارد.
* چه شد كه به آمريكا آمدي؟
– تشويق زياد از حد زنده ياد حسين واثقي كه كارهايم را شنيده بود و مي گفت حيف است با اين صدا در فرانسه بماني جاي تو در لس آنجلس است.
* و تو هم آمدي؟
– بله در سال 1990 آمدم يعني 27 سال پيش. اولين آلبومي هم كه از من در اين سال منتشر شد آلبوم <ديدار> با شش آهنگ بود كه همه از ساخته هاي حسين واثقي بود و تنظيم ها از امير بدخش. بعد از آلبوم ديدار پنج آلبوم ديگر از من منتشر شد كه آهنگ هاي دو آلبوم آن از كارهاي محمد مقدم و شهياد بود و آهنگ بقيه آلبوم ها از شهاب تيام پوريا نياكان و تيكران بود.
* روي صحنه هم ظاهر شدي؟
– براي كنسرت و اجراي برنامه به كشورهاي اروپايي و اسرائيل دعوت مي شدم ولي در لس آنجلس نه كه داستاني دارد!
* طوري صحبت مي كني كه گويا از آمدن به آمريكا راضي نيستي درست است؟ - من در آمريكا با بزرگترين شانس زندگي ام روبرو شدم كه بعد از جدايي از همسر اولم در پاريس هم با <سحر اماني> در واشنگتن روبرو شدم بود و آشنايي ما پس از آغاز عشقي عميق به ازدواج كشيده شد كه حاصل آن دختر زيبايي به نام <ساغر> است و من اكنون خوشبخت ترين مردي هستم كه با دو فرشته نازنين زندگي مي كنم. همسر عزيزم سحر و دخترم عزيزم ساغر كه لحظه اي نمي توانم دوري آنها را تحمل كنم.
– تا آنجا كه خبر دارم از همسر اولت هم فرزنداني داري درست است؟
– بله دو فرزند به نام هاي <اميد> و <آرزو> دارم كه هردو در اينجا فعاليت مي كنند.
* شنيده ام سحر اماني همسرت داراي احساس بسيار لطيفي است و شعر هم مي سرايد و با موسيقي هم ميانه خوبي دارد. ولي از ساغر چيزي نمي دانم او هم به موسيقي علاقمند است؟
– نه مثل دختر ديگرم آرزو. اما ساغر در حال حاضر پيانو مي آموزد. ولي آرزو در كار موسيقي فعال است و به زودي با هم در كاباره تهران برنامه اجراء مي كنيم.
* شنيده ام كه آرزو هم با برادرش اميد يك ترانه دو صدايي اجرا كرده اند.
– بله يك آهنگ به نام <فردا مال ماست> است اجرا كرده اند كه موزيك ويديوي آن با استقبال زيادي روبرو شده. البته آنها هر كدام براي خود آهنگ هاي تكي مي خوانند. پسرم به موسيقي علاقه خاصي دارد ولي براي خودش بيزينسي را اداره مي كند كه حرفه اصلي اوست. او براي دلش موسيقي را دنبال مي كند و از نوجواني هم در كنارم جاز مي زد.
* خب شايان جان تا ديدار بعدي در جشن هاي مهرگان كه روزهاي يكشنبه هشتم و پانزدهم اكتبر به ترتيب در هتل هاي ارواين و هيلتون يونيورسال سيتي برپا مي شود با تو خداحافظي مي كنم و با تشكر از قهوه فرانسه دلچسبي كه درست كردي.
– و با تشكر از شما و مدير مجله خوب و خواندني تهران..