
گفتگو با <آقاي عشق> حوالي لس آنجلس؛
بنيامين بهادري: تا ابد <شادمهر> را دوست دارم
او <آقاي عشق> است. خواننده اي كه با عاشقانه ترين آثار در اوايل دهه هشتاد به يك باره ظهور كرد و آثارش به يك باره به بمب خبري و موسيقي ايران تبديل شد. در دورهاي كه موسيقي پاپ بعد از انقلاب آرام آرام در حال شكل گيري و پوست اندازي بود، <آقاي عشق> با <دنيا ديگه مثل تو نداره> به يك باره تبديل به سوپر استار موسيقي پاپ ايران شد و خيلي زود از زيرزمين خانه اش به استيج هاي بزرگ راه پيدا كرد.
-آقاي عشق در مسير پرفراز و نشيب كاري اش بارها و بارها زمينه ساز اتفاقات و جريانات تاثير گذاري در موسيقي كشور بود و تراژدي فوت همسرش در شب يلداي چند سال پيش باعث شد طرفداران آقاي عشق با شوكي بزرگ خواننده مورد علاقه شان را سياه پوش ببينند و اين اولين بار بود كه اين عاشقانه خوان هميشه دوست داشتني را تا اين حد شكسته و غمگين مي ديدند.
اما او بلند شد و باز هم توانست به اوج برسد و حالا كنسرت هاي بزرگش را در دنيا روي صحنه مي برد و طرفداران ايراني زيادي در همه دنيا دارد.
او شكست، تراژدي، به اوج رسيدن، عشق ، انرژي و باخت را بارها و بارها تجربه كرده ولي مسير هنري اش را جوري پيش برده كه هنوز هم جزو بهترين هاست و حالا مهمان ايراني هاي آمريكاست و قرار است براي آنها بخواند و باز هم انرژي مثبت بفرستد.
خانم ها، آقايون… اين شما و اين آقاي عشق … خواننده محبوب همه پارسي زبان هاي جهان، بنيامين بهادري…
قصه خواننده شدن بنيامين از كجا شروع شد؟ آيا با مخالفت خانواده روبرو نشدي؟
-اينكه صداي من زيبا هست يا نيست و اينكه مناسب خواندن هست يا نه را نميدانم ولي خواندن يك علاقه دروني است و از درون آدم ايجاد ميشود. مثل خيلي كارهاي ديگر كه دروني است و وقتي آن را احساس ميكني بايد آن را انجام بدهي. آن موقع كه من در دوران دبستان بودم احساس ميكردم بايد بخوانم و فضاي مناسب با اينكه من بتوانم وارد موسيقي و موسيقي پاپ بشوم نبود. من از كلاس چهارم ابتدايي جذب گروه سرود مدرسه شدم و بالطبع از آن دوران وارد فضاي موسيقي شدم. خانواده به طور كلي با موسيقي و هنر مخالفتي نداشتند ولي خيلي هم تشويق كننده و موافق نبودند. تقريباً راي <نه موافق و نه مخالف> داشتند و بيشتر تحصيلات عاليه مدنظرشان بود. هميشه حرفشان اين بود كه درست را بخوان و در كنارش هركاري كه ميخواهي انجام بده. به اين ترتيب بود كه من كم كم از طريق سرود با خواندن و ملوديهاي مختلف آشنا شدم و در نوجواني با شعر و در 16-17 سالگي با نوازندگي گيتار وارد دنياي ترانه سرايي و آهنگسازي براي خوانندههاي ديگر شدم و از 20 سالگي تصميم گرفتم براي صداي خودم ساز بزنم.
* اگر قرار بود هيچوقت نخواني دلت مي خواست چه كاره بشوي؟
-اگر قرار بود نخوانم، چون هنر را دوست داشتم و قرار بود هنرمند بمانم، زمينههاي هنري مختلفي بود كه دلم ميخواست آنها را انجام دهم. مثلاً هنرهاي تجسمي را خيلي دوست دارم و شايد هم نويسنده ميشدم. كاري كه الان مردم به عنوان خواننده ميشناسند حقيقتاً شغل نيست و موقعيتي است كه الان اكتيو است و هر موقعي از طول عمر، ممكن است از اكتيو بودن و تحرك بيفتد. شايد هم تا آخر عمر ادامه داشته باشد. اين امر را نميتوان به حساب يك شغل به حساب آورد. درواقع شغل ما ساختن آثار هنري است. چون من قبل از اينكه خواننده بشوم آثار هنري ميساختم كه كسان ديگري ميخواندند و حتي طرح و موضوعات نمايش نامهاي بوده كه ديگران بازي ميكردند. به هرحال من دوست دارم هميشه سازنده آثار هنري باشم حتي اگر خواننده نبودم يا روزي دلم نخواهد بخوانم.
* آيا دلت مي خواهد از فضاي موسيقي پاپ ايراني و فارسي فراتر بروي؟
-كلام فارسي اگرچه حدود صد و خوردهاي ميليون مخاطب مستقيم دارد ولي از جهت موقعيت استراتژيكي كه هم ايران و هم ايرانيها در دنيا دارند، اتفاقاتي براي آنها افتاده و تقريباً در دنيا پخش شدهاند. اين موقعيت خاصي را ايجاد ميكند كه زبان فارسي و موسيقي پاپ ايراني جز ژانرهاي مطرح در دنيا است. اگر چه زبان مستقيمي كه دريافت ميكنند و تعداد افراد كم باشند ولي تاثيرگذاري بالايي دارد. هميشه انسان براي شناخت فضاي بهتر و درك مسائل بيشتر بايد از مرزي كه براي خود درنظر گرفته بتواند يك قدم جلوتر برود. مثل حرف زيبايي كه مي گويد “ز گهواره تا گور دانش بجوي.” در ادامه ميگويد حتي هرجايي كه باشد. همانطور كه براي دانش هركاري ميكنيم و هر زباني را براي آموختن دانش فرا ميگيريم، در هنر هم بايد اينگونه باشيم و بتوانيم در زمينهها و مرزهاي مختلف كارمان را ارائه بدهيم و امتحان كنيم. من هم براي خودم فكرهايي داشتم و دارم.
* آيا جاي گلهاي از هواداران داري؟
-به هيچ وجه. اول اينكه سالهاست ما به جاي كلمه هوادار و طرفدار از كلمه “دوست” و “رفيق” استفاده ميكنيم. بخاطر اينكه همانطور كه آنها هواي ما را دارند بايد ما هم هواي آنها را با ارائه كار و حال و فضاي خوب داشته باشيم. اين موضوعي كاملاً دوطرفه است و اگر ما كارمان را درست انجام بدهيم و رفتارمان درست و صادقانه باشد و نسبت به مخاطبمان با صميميت رفتار كنيم، آنها دوبرابر صميميت و صداقت ، وفا و حال خوب را به ما برميگردانند. بنابرين جاي هيچ گلهاي از اين عزيزان براي خود نميگذارم و هميشه دست تك تكشان را ميبوسم. از اينكه هواي ما و كارمان را دارند و دلشان ميخواهد با كارها و جريان هنري ما حالشان را خوب كنند از آنها ممنونم.
* صداي كدام خواننده را بيشتر گوش ميدهيد و دلت ميخواست با او همصدا باشي و جاي او باشي؟
من يك خواننده ي خارجي و اصالتا ًآمريكايي لاتين را دوست دارم. پدر آقاي انريكه، خوليو ايگلسياس، كه من هم صدا و هم روحيه و شخصيت هنري ايشان را دوست دارم. در ايران هم خوانندههاي ايراني كه آنها را ميشناسيم آقاي شادمهر عقيلي خوانندهاي است كه من هميشه كارهايش را دوست داشتم و پيگيري ميكردم و احتمالاً تا ابد هم ايشان را دوست خواهم داشت.
* تاكنون اتفاق افتاده كه آهنگي را بخواني و هوادارانت آن را دوست نداشته باشند؟ اگر اينگونه است چرا كساني كه هوادار تو هستند از كاري كه تو دوست داشتهاي و منتشر كرده اي بايد انتقاد كنند.
ما هميشه از انتقاد طرفداران و دوستانمان خوشحال مي شويم حتي كساني كه مخاطب مستقيم ما نيستند ولي انتقادي كه دارند را گوش مي دهيم و اتفاقاً حرف هاي ا~ن هاست كه تاثيرگذار است و باعث مي شود كه ما خط اصلي راگم نكنيم. البته كمي به انتقادات و كمي هم به فضاسازي خودمان گوش مي دهيم. هنرمند هميشه بايد حد وسطي را در نظر بگيرد. اگر فقط بخواهيم به چيزي كه مخاطب نمي خواهد توجه كنيم كاري سليقه اي ساخته ايم و گويا از مخاطب سفارش گرفته ايم و اثري را مي سازيم. در اين روش شايد پيشرفت زيادي نباشد چون جامعه چيزهايي را مي بيند و مي خواهد كه وجود دارند. كار هنرمند اساساً خلق چيزهايي است كه وجود ندارد يا به شكلي كه قرار است ساخته شود امروز وجود ندارد و بايد آن را خلق كند. اسمش را هم خلق يك اثر مي گويند. اگر هنرمند از آن سمت بام بيفتد و اصلاً به مردم توجه نكند و فقط به خٌلق خود اهميت بدهد ممكن است يك موجود عجيب و غريبي خلق كند كه هيچ شباهتي با وضعيت موجود جامعه نداشته باشد. پس هنرمند همانگونه كه به خلق اثر نوين خود فكر مي كند هميشه بايد نيم نگاه كاملي به مخاطب داشته باشد.
* تا به حال شده اثري منتشر كني كه خودت اين احساس را داشته باشي كه شايد طرفدارانت آنرا دوست نداشته باشند؟
-بله خيلي وقت ها اصلاً اين اتفاق افتاده. قبل از انتشار وقتي كه با گروه مان ، دوستان و دور و بريهايمان مشورت ميكنيم، احساس مي كنيم كه شايد اين اثر دور از خواسته ها و علائق مردم باشد. بعضي اوقات اين موضوع كنترل شده است و براي هدف خاصي آن اثر را منتشر كردهايم. بعضي وقتها هم واقعاً نمي دانستيم كه مردم خوش شان نمي آيد از يك قطعه. يعني اين اتفاقها هم افتاده و دچار اشتباهات محاسباتي شدهايم. يعني ما فكر ميكرديم كه كار مورد توجه طرفدارنمان قرار ميگيرد و اين اتفاق نيفتاده و يا برعكس. زمان هايي هم بوده كه عرض كردم، مي دانستيم اثري مورد توجه قرار نمي گيرد ولي با اهداف خاص آنرا منتشر كردهايم.
* قطعه اي بوده كه منتشراش كني و عموم مخاطب دوستش نداشته باشند ولي تو خودت نسبت به آن علاقه زيادي داشته باشي؟
-قطعه <ساعت، ديوار، چشمات، قلبم( >واژه) كه خيلي سال قبل منتشر شده، دقيقاً اين شرايط را داشت. البته مردم آن اثر را شنيدند اما حملات زيادي از سوي منتقدين موسيقي به اين اثر شد و برخي نقدهاي تند باعث شد جرياني عليه اين اثر و نوع روايت و ادبياتش بوجود بيايد. البته من اصلاً از اين رفتارهاي رسانه اي و اجتماعي ناراحت نشدم و عنوان <ميني مال> را براي اين اثر مطرح كردم و بارها درباره سبك و شيوه و زبان روايي اين اثر كه به شكلي كاملاً ميني مال تدوين و گفته شده بود، حرف زدم. خيلي ها به من اين اتهام را زدند كه كار سخيفي ساخته ام و با اين ادبيات دهان پركن و لفظ<ميني مال> سعي دارم اين موضوع را لاپوشاني كنم. آن زمان يعني بيش از ده سال قبل در ايران جريان ميني ماليستي چندان در ايران جريان شناخته شده اي نبود و براي خيلي ها درك اين بيان سخت بود. درك اينكه فريد احمدي چطور با 24 كلمه توانسته لطيف ترين و دم دست ترين ادبيات احساسي را منتقل كند. من خودم به شخصه آن اثر را خيلي دوست داشتم و هنوز هم علاقه ام به آن حفظ شده. اثر ديگري هم دارم كه <خط سوم> نام دارد و نوروز سال 90 منتشر شده است. قبل از انتشار اين اثر را براي آقاي كيارستمي فرستادم و ايشان اين اثر را شنيد و خيلي دوستش داشت. با شعري از مولانا كه چند بيت از اشعار فريد احمدي را هم در اواسط شعر مولانا استفاده كرديم و خود آقاي كيارستمي كه تمام اشعار مولانا را زير و رو كرده بود، هم متوجه آن نشد و خود من گفتم كه بخشي از اين شعر از سروده هاي فريد احمدي است. آن قطعه <خط سوم> را هم من خيلي دوست داشتم هرچند خيلي با استقبال مخاطب موسيقي مواجه نشد.
* مخاطبان زيادي در كنسرت هاي آمريكاي تو به سالن اجراي برنامه ات مي آيند و در حالي كه بسياري از آنها از دوران كودكي ايران را ترك كرده اند يا زمان زيادي ست كه به ايران نرفته اند، باز هم با آثار و موسيقي تو حال خوبي در سالن دارند و لذت ميبرند. از اين موضوع چه احساسي داري؟
-قطعاً خيلي خوشحالم و كلي انرژي ميگيرم. من در تمام قارههاي دنيا به جز آفريقا براي ايرانيهاي خارج از كشور به اجراي برنامه پرداختهام و خوشحالم كه موسيقي زباني است كه در تمام دنيا ما مي توانيم با آن مخاطبانمان را ببينيم و لحظات بكري را با هم بگذرانيم. من در استراليا، تاجيكستان، آمريكا، كشورهاي آسياي شرقي، اروپا و … اجرا داشته ام و واقعاً لحظات لذت بخشي را تجربه كرده ام.
• فضاي كنسرت در آمريكا و كلاً خارج از كشور، بسيار متفاوت با آنچه در ايران اتفاق مي افتد است. تو از اينكه مخاطبانت در كنسرت هاي خارج از ايران حجاب ندارند و در سالن به رقص و پايكوبي مي پردازند ناراحت نيستي؟
من در هر كشوري كه به اجراي برنامه مي پردازم، به قوانين آن جامعه احترام قائل ام. ما شرايط را به شكل كلي مي سنجيم و اگر شرايط از لحاظ كلي مناسب باشد، ما آن كار را انجام ميدهيم. بدون اينكه بخواهيم طرف مقابل را در فشار بگذاريم و قوانين را نقض كنيم. ما بايد حواس مان به استيج باشد و چيزي كه به مخاطب ارائه مي دهيم وبايد همه چيز در ايده آل ترين حالت ممكن باشد. گذشته از اينها به نظر من مردم در همه جاي دنيا خودشان هميشه بهترين كس براي كنترل نظم سالن و اتفاقات داخل سالن هستند و همين باعث مي شود كه من بيشتر حواسم به روي استيج باشد و اتفاقاتي كه در بهترين حالت به آنها، از سوي من و گروه ارائه شود.
* تو اجرا در سالن هاي مختلف را تجربه كرده اي. از بزرگترين سالن هاي دنيا و آمريكا و اروپا بگير تا سالن هاي كوچك و اجرا در شهرهاي كوچك ايران. براي تو فرقي دارد كه در كدام سالن اجرا داري و محتواي برنامه ات بر اساس ميزان وسعت سالن يا كاراكترهاي ديگر تغيير ميكند؟
در اين چند سالي كه آهنگ هايمان را با مردم همخواني كردهايم، هر وقت چند صد نفر براي يك برنامه جمع شدهايم و تيراژ كمي داشتيم و چه چندين هزار نفر بوده باشيم برايمان محتواي برنامه هيچ فرقي نداشته و ندارد. من هميشه سعي ام بر اين بوده كه هميشه در بهترين حالت به مردم انرژي مثبت و حال عاشقانه بدهم و از آنها انرژي بگيرم. حتي بعضي وقتها اجراهايي كه در شهرها و سالن هاي كوچك داشته ام، از لحاظ هيجان و انرژي چندين برابر سالن هاي بزرگ براي من بوده است.
* از سال 2015 تا الان با كمپاني BMB Entertainment كار مي كنيد و آيا از همكاري با اين برند راضي هستيد؟
-بله. كمپاني BMB Entertainment با مديريت خانم ”شيدخت حكيمزاده“ شايد يكي از بهترين مجموعه هايي هستند كه كنسرتهاي ايراني را در آمريكا برگزار مي كنند و برنامه هايشان بيش از اجراهاي كنسرت است و در آينده احتمال همكاري هاي بيشتر به غير از كنسرتهايم با اين مجموعه خواهد بود. همين جا از كل اين مجموعه در آمريكا تشكر ميكنم. مي بينم كه با جان و دل كار مي كنند و از شما هم ممنونم و از همه ايراني هايي كه در خارج از ايران و در آمريكا و آمريكاي شمالي از ما حمايت مي كنند و ما دوست شان داريم و اميدوارم كه اين همه انرژي مثبت را در سالن كنسرت شان به آنها برگردانيم.
Benyamin Bahadori (Persian: بنیامین بهادری) is an Iranian Pop singer, composer and songwriter.from Tehran, Iran. His first album “85” released in 2006, was a massive commercial success within Iran and with the Iranian diaspora abroad. Also known as Benyamin and his stage name is Benyamin. He is one of the most popular pop singers in Iran.] Benyamin has released four studio albums and numerous singles so far. He also sang sound tracks for the Movies “Gorgo Mish” and “A Few Cubic Meters of Love” (“Chand Metr Moka’ab Eshgh”). In 2007, a BBC documentary called “Rageh Inside Iran” described him as a “Big Star of Iran” who had sold twenty million copies of his album at the beginning of his career. Although basically a pop singer, Benyamin often includes elements of hip hop (Biya Ashegham kon) and rap (Kojaye Donyai) into his music and some of the songs in his latest album “94″ have English lyrics. Benyamin is also known as “Aghae Eshgh” or “Mr. Love” among his fans because his songs are mostly centered on romantic themes.
Benyamin’s first album was an instant hit, It turned him into a star in a short time. His most famous songs from first album “85” include “Khatereha” (Memories) also known as “Donya Dige Mesle To Nadare”, “Loknat” (Stutter), “Adam Ahani” (Robot) also known as “Halam Badeh” and “Man Emshab Mimiram” (I Will Die Tonight). In September 2006, Benyamin Bahadori traveled to Sweden to have concerts in Stockholm, which marked the start of his international concerts but he did not perform concerts in Iran until four years later. His second album “88” was released in April 2009 and sold 500,000 units within a week of its release. It contains a total of 17 songs (most in any of his four albums) and includes popular songs like “Shenasnameh”, ” Kojaye Donyai” (Where in the world), ” Ahay to”(Hey you), “Sedaye Ghalbe to”(Sound of your heart) and “Leili dar Paeiz”(layla in the Autumn). The third and the most anticipated album “93″ was released in March 2014 after a long gap of five years with songs like “Ghahve”(Coffee), “Madar”(Orbit), “Hafte Eshgh”(Week of Love) and “Faghat shabihe khodeti” (You’re just like yourself). His fourth album “94″ was released in July 2015, just over a year after the release of his third album. This is the shortest time period between two albums and it was a pleasant surprise for his fans because the last album took too long to come out. This album has songs like “Eshkal”, “Havasam Be Toe”, “Track 4″ and ” Barana” which he sang for his daughter Barana Bahadori. Benyamin has experimented with the addition of English lyrics in his latest album and it has got mixed reviews from fans.
His albums are named after the year in which they were released according to the Persian calendar.
Benyamin Bahadori is also noted for his religious-themed compositions like “Agham Agham”, “Karbala”, “Ye Pahlevon”, “Lalaii”.
Benyamin Bahadori married Nasim Heshmati in 2010, they have one daughter named Barana Bahadori. Benyamin did not announce the news of his marriage and most people were unaware of his wife and kid until the death of his wife in an accident in Tehran on 20 December 2013. Nasim was driving home, along with Benyamin and (at the time) two year old Barana when they were hit by a speeding car, Benyamin and Barana were unhurt but Nasim died hours later in the hospital due severe injuries. Benyamin released a song called “Ye khoone” (A house) which he sang in memory of his late wife and according to a post he made on Facebook, took eleven years to complete. The song was released on her birthday, a month after she passed away. In 2016, Benyamin Bahadori married Shaily Mahmoudi, an Indian-Iranian resident of Canada. Together, they acted in an Iranian-Indian drama film where Benyamin falls in love with an Indian girl, played by Shaily.