
• در آغاز بيست و دومين سال انتشار هفتهنامه محبوب و پر خواننده <تهران> قرار داريم.
ما مجله را در روزهائي آغاز كرديم كه مصادف بود با ايام خوب تولد كورش بزرگ، نخستين امپراطور و بنيانگذار امپراطوري ايراني. مردي كه عدالت و نيكوكاري را در سرزمينهاي تحت فرمان خود گسترش داد. پادشاهي كه با نجات يهوديان از اسارت بابليها تا اندازه يك رسول و پيامبر، تقدس و احترام يافت و نامش در كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان در عهد عتيق به جاودانگي رسيد.
بيست و دو سال پيش هنگاميكه نخستين شماره مجله تهران را منتشر كرديم، اگر چه به راهي كه قدم در آن نهاده بوديم ايمان داشتيم، اما هرگز تصور نمي كرديم اين چنين موفق باشيم.
موفقيتي كه نتيجه اش ده ها هزار خواننده اي است كه هر هفتهبا اشتياق هفتهنامه تهران را باز ميكنند و از مطالعه مطالب آن لذت ميبرند. صده ها هزار خواننده اي كه مجله بين المللي تهران را بر روي سايت هاي اينترنتي به صورت ديجيتال كاپي از سراسر دنيا ورق مي زنند و مي خوانند.
هفتهنامه بين المللي تهران به شهادت محتوي مطالبي كه در طول سال هاي انتشار خود عرضه كرده، نشان داده است هرگز حقيقت را قرباني مصلحت انديشي يا بده بستان هاي سياسي و يا <كاسبكارانه>! نكرده و آنچه شرط بلاغ بوده است مطرح كرده است.
هدف ما بسيار برتر از اينهاست. ما به هيچ عنوان قصد تجارت از مجله را نداشتهايم و نداريم. شايد پرداخت هفتهاي دو سه دلار براي خريد مجله براي بسياري از خانواده ها مشكل باشد. از آنجايي كه ما دلمان ميخواست همه به راحتي به مجله بين المللي تهران دسترسي داشتهباشند مجله را در بيشتر نقاط آمريكا رايگان كرديم. اينك مجله تهران با تيراژي بسيار بالا در اكثريت مراكز و فروشگاه هاي ايراني عرضه ميشود. چون تيراژ و خوانندگان مجله چند برابر شده است در نتيجه آگهي دهنده نيز از آگهي خود پاسخ بهتري دريافت ميكند.
اگر امروز من در جايي ايستاده ام كه بناست بيست و دومين سال مجله را اعلام كنم، نشاني از استقامت من و همكارانم در برابر فشارهاي مالي و روحي است. ما در طي بيست و دوسال گذشته با فراز و فرودهاي فراواني رو به رو بوديم اما لحظهاي از كوشش نمانديم. بدون ترديد اگر در طي اين مسير پر فراز و فرود، همكاري انسانهاي حرفهاي و فرهيخته در كار نبود، پيروزي نميتوانست قابل دسترسي باشد. لذا در ابتداي اين شماره مجله لازم ميدانم از حضور و زحمات دوستان عزيز و همكاران خود تشكر كنم. همكاراني كه از ابتدا با ما بودند، برخي با ما ماندند و برخي براي تجربه اي تازه مسير جديدي را در زندگي انتخاب كردند، اما ياد و خاطره آنها در ذهن ما زنده مانده است. همكاراني چون:
شهرام همايون، زنده ياد ايرج بيرامي(آريا)، بهروز صوراسرافيل، هدا كٌرد، زنده ياد سخاوت عليزاده، وازگن، زنده ياد واهيك آبكاريان، محمد سعيد حبشي، زنده ياد عبدالعلي همايون، زنده ياد ناصر رنجبين ، داريوش ميراحمدي، زنده ياد مرتضي قمصري، زنده ياد ايرج رستمي، داوود رضاي اصل(دانيل)، مريم سيحون، مستانه اختبار، ژينوس حكاك، پروانه ضربي، زري ابراهيمي، ژرمينا، پامچال فاروقي، فرخ محبوب، دكتر آرزو صديقي، دكتر حاني محمودي، دكتر مهدي آقازماني، زنده ياد دكتر علي صادقي، دكتر فوژان ذيني، دكتر مريم محبي، دكتر فرناز زنده دل، ميترا افشار نوري، مهرسا مهرابي، هايده شيخوند، ساناز آرمان، بهاره كمانكش، سمن دمشقي، دكتر سيامك منجزي، گارنيگ، سرژيك و… شايستهاست در اينجا از آگهي دهندگان به مجله تهران قدرداني كنيم و سپاسگزارشان باشيم كه بدون ياري و همراهي آنها توان مالي مجله ميتوانست با اشكال روبرو شود.
در راCس همه اينها بايد از خوانندگان خوب و آگاه و وفادار مجله ذكري به ميان آوريم و صميمانه از آنها سپاسگزار باشيم چرا كه اگر حمايت هاي معنوي و روحي اين خوانندگان عزيز در ميان نبود، بدون ترديد ما به موفقيتي كه اكنون شاهد و ناظر آن هستيم نمي توانستيم برسيم.
اينك ما در آغاز بيست و دومين سالگرد انتشار نشريه هفتگي محبوب تهران قرار داريم. سال هايي كه بر مجله تهران گذشت لبريز از لحظه هاي شادي و اندوه بود. لحظه هايي كه با شادي مردم، شاد شديم و با اندوه مردم اندوهگين. سال هايي كه تمام كوشش مان اين بود كه مانند آينه منعكس كننده صادق آن رويدادهايي باشيم كه در جامعه رخ ميدهدو جريان دارد.
به هر حال امروزه در آغاز بيست و دومين سالگرد انتشار <تهران> با همه خوانندگان و طرفداران و علاقمندان نشريه هفتگي تهران عهد ميبنديم كه همچنان صادقانه در خدمت جامعه و مردم باشيم و هرگز حقيقت را قرباني منافع حقير شخصي يا گروهي خود نكنيم.
. با اميدپيروزي هر چه بيشتر.
<كورش كبير>، مقاميكه از نو بايد شناختهشود
<كورش هخامنشي>، نخستين پيشواي اصلاح طلب تاريخ بشريت
• <كورش> يا <كوروش> كبير كه در دنيا بيشتر با نام Cyrus the Great شهرت تاريخي و مقام استثنايي ابرمردي دارد، در سال 590 قبل از ميلاد مسيح، بـزرگتـرين امپراتوري را در طول تاريخ بشريت بنا نهاد كه <پرسيا> نام داشت و پايتخت آن <پاسارگاد> بود و ما ميراث دار سرزميني به نام <ايران> از اين بزرگ مرد سلسله هخامنشي هستيم.
از <كـورش> بـسـيـار سخن گفتهشده و يا درباره مقام او، پژوهش هاي زيادي به عمل آمده است و به همت سه سلسله از پادشاهان لايق و قدرشناس و بازماندگان برحق او، يعني سلسله هـاي <سـاسـانـيـان>، <سلوكيان> و <پهلوي>، بيشترين و مؤثرترين اقدامات تاريخي در جهت ادامه راه او و شناساندن وي به جهانيان، به عمل آمده است.
اما گوئي <كورش> به دليل وسعت انديشه و تدبير و قدرت سياسي و مذهبي در امر مملكت داري و بـه ويژه نوانديشي هاي او در رابطه با حـقـوق بـشر و آرمان هاي صلح جويانه اش و بسياري از خصائل پيچيده و فوق بشري وي، هـمـچـنـان مقاميناشناختهاست كه ميبايستي بيشتر و شايد هم از نو وي را بشناسيم.
سخن گفتن از <كورش> در قالب شعارهاي افتخارآميزو بالنده و قلمفرسائي درباره مردي كه به بزرگترين امپراطوري دنيا در دوران اسرارآميزو مخوف زور، توحش ، غارت ، بردگي و عصر سياهي و تاريكي تاريخ بشريت، هويت انساني و تمدني صلح آميزبخشيد، امريست كه ما به آن بسيار خو گرفتهايم و شنيدن و خواندن خصائل و مرام بالنده او، از زبان و قلم ديگران هم به ويژه در اين دوران وانـفسا كه <ايران> و <ايراني> دچار نوعي بدناميتاريخي تحميلي گرديده است، بسيار بردل مينشيند.
اما متأسفانه اغلب ما با آرمان هاي او و چگونگي پيگيري مرام وي كه در سر لوحه آن اهدافي چون <وحدت صلح آميز> و احترام به <حقوق> ديگران و دستيابي به يك <دموكراسي آرماني> و <قدرت و تدبير رهبري> نهفتهاست، كمتر آشنا هستيم و جاي تأسف در آن است كه در بسياري از مدارس و مراكز آموزشي اين سرزمينو در فرهنگ هاليوودي شهري كه زندگي ميكنيم، نام <كورش كبير>، در كنار <اسكندر مقدوني> و يا <ژول سزار> و ساير امپـراطـورها و سرداران جنگ طلب و جهانگير تــاريــخ قـرار مـيگيـرد و مقـام و تـأثيـر او در بـنـيـادگـذاري تـاريـخ تـمـدن بـشـري، نـاديده انگاشتهميشود.
<كـورش> بـزرگ، اولـيـن امـپـراطوري در دنيا شـنـاخـتـهميشود كه لقب <كبير> براي وي از جانب مورخين، خردمندان ، جهانيان و مردم هم عصر او، انتخاب شد.
اقــدامـات <كـورش> را در جـهـت گـسـتـرش بخشيدن به قلمرو امپراطوري <پرسيا>، نميتوان بـا عمليات جنگي و لشكركشي و جهانگشائي هيـچ پـادشاه و يا سردار نظاميدر طول تاريخ مقايسه نمود.
<كورش> در پرتو خردمندانه اي از راه و رسم مملكت داري و به منظور <وحدت صلح آميز>، در طول فقط بيست سال از دوران امپراطوري خود، سرزميني گسترده از جنوبيترين نقطه آسيا و مصر تا آسياي مركزي، و همچنين از تنگه <داردانل> و شبه جزيره <بالكان> در اروپا تا رودخانه <سند> در هندوستان، بنياد نهاد كه به بزرگترين و متمدن ترين و صلح آميزترين امپراطوري جهان شهرت داشت.
او و لشكريان هخامنشي از جانب بسياري از سرزمينهاي مجاور مرزهاي امپراطوري پرسيا يا <پارس>، با روي خوش و جان و دل مورد استقبال قرار ميگرفتند و اگر اندك مقاومت نظاميهم در برابر پيشروي <كوروش> به عمل ميآمد، معمولاً تلاشي مذبوحانه از جانب حكام فاسد و زورگو و فئودال و برده داران آن دوران بود.
<كورش> هيچگاه به منظور استثمار و استعمار يا با اهداف غارتگرانه و چپاول و قتل و خونريزي وارد مرزهاي ديگر نشد و بنا به گفته<هرودوت>، مورخ يوناني، او به لقب <امپراطور رهائي بخش> شهرت داشت كه به هر نقطه اي وارد ميشد، از يكسو، دست حكام فئودال و ديكتاتورهاي متجاوز به حقوق مردم و مخالفين آزادي انديشه و مذهب و باورها را از اداره امور سرزمينهاي مختلف كوتاه كرده و از سوي ديگر، نوعي عدالت اجتماعي و تمدن جديد را در پرتو احترام به حقوق ديگران و وحدت صلح آميز تواCم با آزاد انديشي در قلمرو پهناور خود با تدبير و قدرت رهبري شگفت انگيزي، گسترش ميداد و گفتهميشود كه <كورش كبير>، اولين مقام تاريخي در جهان به شمار ميآيد كه طرح و روِياي بنيادگذاري يك <دموكراسي آرماني> يا <يوتوپيا> و مدينه فاضله اي را كه <افلاطون> از آن در سطح <جهان وطني> سخن ميگويد، در سر داشت.
<كورش كبير> وقتي به فتح بزرگترين امپراطوري هاي عصر خود نظير <بابل> و <ليديان> يونان و <ماد>هاو< پارت>ها و سرانجام <سومر> و <آكاد> نائل گرديد، خود را <امپراطور چهار گوشه گيتي> خوانده و در جريان يكي از تاريخي ترين اقدامات دوران بشري، براي اولين بار منشوري را بنا به تاريخي كه با كمي اختلاف در تقويم <گريگوريان> و <جوليان>، با مقايسه با تاريخ امروزي توسط مورخين ثبت شده است، در بيست و نهم اكتبر سال 539 قبل از ميلاد مسيح، صادر نمود كه به
Cyrus Cylinder و يا لوحه و اولين متن <منشور حقوق بشر> در تاريخ شهرت دارد.
اين منشور به صورت استوانه اي از گل خام در سال 1879، در زير ستوني بازمانده از معبد <ماردوكMarduk > الهه مورد پرستش امپراطوري نئوبابل، به همت گروهي از باستان شناسان بريتانيائي و مردي خردمند كه متأسفانه بسيار ناشناس باقيمانده است و <هرمز در سام> يا <هرمز رسام>
Hormuzd Rassam اهل شهر موصل، پسر <آنتوان رسام>، باستان شناس دوره امپراطوري عثماني كه اهل سوريه امروزي بوده است، در منطقه اي كه لوحه حماسي عهد باستان به نام <گيل گميشEpic of Gilgamesh > مربوط به دوره <سومريان> و <آسوريان> از دل خاك و تاريخ بيرون آمد، كشف گرديد.
<كورش كبير> در منشوري كه از خود باقي گذاشتهاست كه هم اكنون استوانهي اصل آن در <بريتيش ميوزيوم> لندن قرار دارد و نسخه اي از آن هم بر سر در سالني در طبقه دوم، بين تالار شوراي امنيت و سالن كنفرانس اقتصادي و اجتماعي بين المللي در سازمان ملل متحد، نصب شده است.
پرداختن به جزئيات محتواي شش قطعنامهي منشور <كورش كبير>، از حوصله اين گزارش خارج است ولي به طور خلاصه، رئوس مطالب و تعاليم عنوان شده توسط وي كه حماسهاي جديد و پيشرو در بنياد گذاري بزرگترين و نخستين تمدن جهاني آفريد و هر كلام و واژه آن، سر لوحه اي پند آميزدر اصول مربوط به حكومت و رهبري و تدابير مردم داري و امور مذهبي و حقوقي و يا سياسي و اقتصادي به شمار ميآيد، به شرح زير است:
– شجره نامه <كورش هخامنشي>
-نكوهش<نابونيدوسNabonidus > آخرين پادشاه بابل در سال 539 ميلادي و برشمردن تجاوز او به آزادي و حقوق شهروندان، نظير محروم ساختن ملت از داشتن عقيده و باورهاي مذهبي گوناگون كه از ديدگاه <كورش كبير>، از گناهان او به شمار ميآمد.
– دعا و نيايش به درگاه <ماردوك>، الهه بابلي ها كه <كورش كبير> از جانب خود و پسرش <كمبوجيه> يا <كامبيسيسCambyses > به عمل آورده و ضمناً به قدرداني و سپاس به دليل جانشيني خودش با <نابونيدوس > كه نشان از چيرگي صلح بر جنگ، و جايگزيني آزادي به جاي اسارت، و روشنائي به جاي تاريكي دارد، پرداختهاست.
– الغاء تمام احكام و سياست امور برده داري و برقراري جيره و مواجب و حقوق اقتصادي و حتي نوعي پوشش بيمه براي كارگران و كاركنان ستم كشيده در بابل و در تمام قلمرو خويش.
– اعطاي آزادي حق پرستش و نيايش الهه ها و خدايان مورد قبول و باور اقوام و ملل مختلف و تجديد بناي پرستشگاه هاي گوناگون و رهائي و اجازه بازگشت قوم در بند يهود و اهالي اسرائيل به فلسطين و سرزميناجدادي و موعود و بازسازي معابد و عبادتگاه ها و ابنيه هاي شهري <اورشليم> و تاريخ مدني آنان.
<كورش كبير> داراي القابي نظير <خورشيد وش> و يا <رهائي بخش> بود اما آنچه كه لقب و عنوان تاريخي و حتي تقدس به او ميبخشد، مقايسه او با <عيسي مسيح ا~زادي بخش> در كتاب هاي مقدس ميباشد و در قرآن مجيد نيز از او با لقب امپراطور <ذوالقرنين> و شاهنشاهي كه بين شرق و غرب ديوار كشيد و مانع حمله اقوام بيگانه به دنياي اسلام گرديد، با تقدير و ستايش نامبرده شده است.
اما شايد برازنده ترين لقب <كورش كبير> را در واژه اي امروزي به عنوان يك <رفرميست> يا <نخستين پيشواي اصلاح طلب تاريخ بشريت>، در جهت هدايت انسان ها به سوي تمدن بزرگ دانست كه در حال حاضر، متأسفانه جاي خالي غم انگيزي را از حضور يك چنين شخصيتي در سرزمينخود، حس ميكنيم.
<محمد رضاشاه پهلوي> در جريان برگزاري جشن هاي دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي ايران در سال 1971، گاميبسيار مهم براي شناساندن <كورش كبير> به عنوان نماد اصلي از تاريخ تمدن باستاني <ايران زمين>به جهانيان برداشت.
برخي از پژوهشگران كه معلوم نيست قبل از انقلاب شوم ايران كجا بوده اند، براين باور هستند كه پادشاه فقيد، قصد داشت جا و مقام يك <رفرميست> عصر جديد را به پيروي و الهام از آرمان هاي <كورش كبير> در ايران پر كند كه متأسفانه جملگي ميدانيم هيچگاه چنين فرصت و مجالي براي آزمون تاريخي او و شانس دستيابي ملت ايران به يك تمدن بزرگ، ميسر و فراهم نگرديد.
شهبد نوری